کلمه جو
صفحه اصلی

جرنفش

لغت نامه دهخدا

جرنفش. [ ج َ رَ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرد بزرگ پهلو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرد بزرگ ریش. ( آنندراج ). و یقال ، انه لجرنفش الحیه ؛ او بزرگ ریش است. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

جرنفش. [ ج َ رَ ف َ ] ( اِخ ) شاعری است طائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). او را جرنفش سدوسی نیز گویند. مؤلفان عقدالفرید و البیان و التبین وی را در باب حمقا و نوکی ها ذکر میکنند و داستانی درباره مناظره ای که جرنفش با فرزدق داشته است می آورند. رجوع به العقدالفرید ج 7 ص 172، 173 و 174 والبیان و التبین ج 2 ص 182 شود.

جرنفش . [ ج َ رَ ف َ ] (اِخ ) شاعری است طائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). او را جرنفش سدوسی نیز گویند. مؤلفان عقدالفرید و البیان و التبین وی را در باب حمقا و نوکی ها ذکر میکنند و داستانی درباره ٔ مناظره ای که جرنفش با فرزدق داشته است می آورند. رجوع به العقدالفرید ج 7 ص 172، 173 و 174 والبیان و التبین ج 2 ص 182 شود.


جرنفش . [ ج َ رَ ف َ ] (ع ص ، اِ) مرد بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بزرگ پهلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بزرگ ریش . (آنندراج ). و یقال ، انه لجرنفش الحیه ؛ او بزرگ ریش است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: