کلمه جو
صفحه اصلی

باعونی

لغت نامه دهخدا

باعونی. ( ص نسبی ) منسوب به باعون.

باعونی. ( اِخ ) محمدبن احمدبن ناصر، ملقب به شمس الدین دمشقی شافعی. او راست : «ینابیع الاحزان » و «نظم سیرة مغلطای » و «ارجوزة فی الخلفاء العباسیین ». او بسال 871 هَ. ق. در دمشق درگذشت. رجوع شود به الاعلام زرکلی ج 3 ص 856 و معجم المطبوعات.

باعونی. ( اِخ ) محمدبن یوسف بن احمد باعونی ملقب به بهاءالدین از فضلای دمشق بود. چند ارجوزه در تاریخ دارد که از آنجمله ارجوزه در «سیرةالملک الاشرف قایتبای » را میتوان نام برد. وی بسال 910 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1007 ).

باعونی . (اِخ ) محمدبن احمدبن ناصر، ملقب به شمس الدین دمشقی شافعی . او راست : «ینابیع الاحزان » و «نظم سیرة مغلطای » و «ارجوزة فی الخلفاء العباسیین ». او بسال 871 هَ . ق . در دمشق درگذشت . رجوع شود به الاعلام زرکلی ج 3 ص 856 و معجم المطبوعات .


باعونی . (اِخ ) محمدبن یوسف بن احمد باعونی ملقب به بهاءالدین از فضلای دمشق بود. چند ارجوزه در تاریخ دارد که از آنجمله ارجوزه در «سیرةالملک الاشرف قایتبای » را میتوان نام برد. وی بسال 910 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1007).


باعونی . (ص نسبی ) منسوب به باعون .



کلمات دیگر: