کلمه جو
صفحه اصلی

سکون کردن

مترادف و متضاد

live (فعل)
زیستن، سکون کردن، منزل کردن، زندگی کردن، زنده بودن

bide (فعل)
تحمل کردن، در جایی باقی ماندن، در انتظار ماندن، بکاری ادامه دادن، بخود هموار کردن، سکون کردن


کلمات دیگر: