تمهید کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مجهز کردن، اماده کردن، ساختن، تعبیه کردن، مستعد کردن، فراهم نمودن، مهیا ساختن، اماده شدن، تدارک دیدن، پستاکردن، تمهید کردن
سرهم بندی کردن، وصله کردن، تعمیر کردن، قدم زدن، تمهید کردن، گام زدن بر روی، ساز تنها زدن، بالبداهه گفتن و یا ساختن، وسوسه و از راه بدر کردن
فرهنگ فارسی
راست کردن . هموار و آراسته کردن .
لغت نامه دهخدا
تمهید کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راست کردن. هموار و آراسته کردن. ترتیب و انتظام دادن.
- تمهید عذرکردن ؛ عذر نهادن. عذر گسترانیدن. عذر آوردن.آراستن بهانه و پوزش : و عذر بسیار تمهید کن تا بعد از آن مرا چه فراز آید. ( سندبادنامه ص 239 ).
- تمهید مقدمه کردن ؛ ترتیب و آراستن و مرتب کردن مقدمه سخنی. فراهم کردن و آراستن سخن چنانکه مدخل مطلوبی برای بیان اصلی قرار گیرد : پس این مقدمه از بهر آن تمهید کردیم تا خردمندان بدانند که غرض از شراب خوردن چیست. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
تمهید صد مقدمه کردیم حیف حیف
یک ره نشد که گوش کند داستان ما.
- تمهید عذرکردن ؛ عذر نهادن. عذر گسترانیدن. عذر آوردن.آراستن بهانه و پوزش : و عذر بسیار تمهید کن تا بعد از آن مرا چه فراز آید. ( سندبادنامه ص 239 ).
- تمهید مقدمه کردن ؛ ترتیب و آراستن و مرتب کردن مقدمه سخنی. فراهم کردن و آراستن سخن چنانکه مدخل مطلوبی برای بیان اصلی قرار گیرد : پس این مقدمه از بهر آن تمهید کردیم تا خردمندان بدانند که غرض از شراب خوردن چیست. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
تمهید صد مقدمه کردیم حیف حیف
یک ره نشد که گوش کند داستان ما.
تنها( از آنندراج ).
رجوع به تمهید و دیگر ترکیبهای آن شود.کلمات دیگر: