کلمه جو
صفحه اصلی

قمچی


مترادف قمچی : تازیانه، شلاق

فارسی به انگلیسی

horsewhip, switch, horse-whip

switch, horse-whip


horsewhip


مترادف و متضاد

horsewhip (اسم)
شلاق، قمچی

فرهنگ فارسی

تازیانه، شلاق
( اسم ) تازیانه شلاق : قمچی بناز بند و جفا را بهانه کن با عاشقان سخن بسر تازیانه کن .

فرهنگ معین

(قَ مْ ) [ تر. ] (اِ. ) تازیانه ، شلاق .

لغت نامه دهخدا

قمچی. [ ق َ ] ( ترکی ، اِ ) شلاغ. سوط. تازیانه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
قمچی نیاز بند و جفا را بهانه کن
با عاشقان سخن بسر تازیانه کن.
سیفی ( از آنندراج ).
و پوست بیرونی جوز هندی که آن را نارگیس گویند در حوض آب اندازند تا تمام نرم شود و آن را می کوبند و با آن لیف به هم آمیخته جهت لنگر کشتی و قمچی و انواع ریسمان ها تابند. ( فلاحت نامه غازانی ).

فرهنگ عمید

تازیانه، شلاق.

گویش مازنی

/ghamchi/ شلاق & گیاهی است سوزنی برگ به ارتفاع دو متر که در زمستان سبز است و دارای چوبی انعطاف پذیر بوده و در جای کم آب می روید

شلاق


گیاهی است سوزنی برگ به ارتفاع دو متر که در زمستان سبز است ...


واژه نامه بختیاریکا

تازیانه؛ شلاق
ترات

پیشنهاد کاربران

قمچی اصلاً واژه ترکی است. این واژه به زبان ترکی کهن از فعل "qam" ضربه زدن و پسوند "čı" ساخته شده است یعنی چیزی که ضربه می زند. ولی امروز این فعل - "qam" در حال کاربرد نیست. پارسی اش تازیانه است.

کیر گاو ؛ کنایه از تازیانه است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
داروی دیوانه باشد کیر گاو.
مثنوی ( از فرهنگ فارسی معین ) .


کلمات دیگر: