مترادف مانع داشتن : ایرادداشتن، اشکال داشتن، مشکل داشتن، محظوریت داشتن
مانع داشتن
مترادف مانع داشتن : ایرادداشتن، اشکال داشتن، مشکل داشتن، محظوریت داشتن
مترادف و متضاد
۱. ایرادداشتن، اشکال داشتن، مشکل داشتن
۲. محظوریت داشتن
فرهنگ فارسی
مواجه با اشکال بودن سد و بند بر سر راه داشتن
لغت نامه دهخدا
مانع داشتن. [ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مواجه با اشکال بودن. سد و بند بر سر راه داشتن. مجاز نبودن. اشکال داشتن : مانعی ندارد ( در تداول فارسی معاصر )؛ اشکالی ندارد. عیبی ندارد. مجاز است.
کلمات دیگر: