مترادف گوارنده : گوارشگر، گوارا، هاضم
گوارنده
مترادف گوارنده : گوارشگر، گوارا، هاضم
فارسی به انگلیسی
digestive
مترادف و متضاد
گوارنده، خلاصه کننده
گوارشگر، گوارا، هاضم
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - آنچه که نیک و زود هضم شود . ۲ - خوشگوار : مسلمانان گفتند : هنیئا لک یا رسول الله . گوارنده باد ترا .
ویژگی مادهای که فرایند گوارش را تسهیل یا تشدید کند
لغت نامه دهخدا
گوارنده. [گ ُ رَ دَ / دِ ] ( نف ) خوش گوار و موافق و سلامتی بخش وسریعالهضم. ( ناظم الاطباء ). سایغ. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). هنی ٔ. ( منتهی الارب ). مهنا. هاضم :
هرچه بخوردی تو گوارنده باد
گشته گوارش همه بر تو گداز.
عمر و تن تو باد فزاینده و دراز
عیش خوش تو باد گوارنده و هنی.
منوچهری ( دیوان چ 2دبیرسیاقی ص 130 ).
نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده
خار بی طعم چو در کام حمار آید.
مهر نشکسته بر آن پاک و گوارنده شراب.
همچو می ناخوش و گوارنده.
کسی که بیشترش خورد بُکْشد استسقاش.
گوارنده نامد بر آوردش از بر.
گل از آب گلگون برآورد خوی.
- ناگوارنده ؛ ناگوار. ناخوشگوار. بدگوار.
- طعام ناگوارنده ؛ خوراکی که کل بر معده شده و به دشواری هضم گردد. ( ناظم الاطباء ).
- هوای گوارنده ؛ هوای سلامتی بخش. ( ناظم الاطباء ).
هرچه بخوردی تو گوارنده باد
گشته گوارش همه بر تو گداز.
بوشکور ( از لغت فرس ص 168 ).
و این ناحیت [ چغانیان ] هوای خوشی دارد و زمینی درست و آب گوارنده. ( حدود العالم ).عمر و تن تو باد فزاینده و دراز
عیش خوش تو باد گوارنده و هنی.
منوچهری ( دیوان چ 2دبیرسیاقی ص 130 ).
نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده
خار بی طعم چو در کام حمار آید.
ناصرخسرو.
آن شرابی که ز کافور مزاج است در اومهر نشکسته بر آن پاک و گوارنده شراب.
ناصرخسرو.
هست پندت نگاهدارنده همچو می ناخوش و گوارنده.
سنائی.
حیات را چه گوارنده تر ز آب ولیک کسی که بیشترش خورد بُکْشد استسقاش.
سنائی.
تو گویی اسد خورد رأس ذنب راگوارنده نامد بر آوردش از بر.
خاقانی.
چوسرمست گشت از گوارنده می گل از آب گلگون برآورد خوی.
نظامی.
نبید گوارنده می خورد شاد.نظامی.
پس حق سبحانه و تعالی این نعمت او را گوارنده گردانید. ( تاریخ قم ص 8 ). || هر آنچه هضم شود. ( ناظم الاطباء ).- ناگوارنده ؛ ناگوار. ناخوشگوار. بدگوار.
- طعام ناگوارنده ؛ خوراکی که کل بر معده شده و به دشواری هضم گردد. ( ناظم الاطباء ).
- هوای گوارنده ؛ هوای سلامتی بخش. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
آنچه گوارا باشد و خوب هضم شود، خوشگوار.
فرهنگستان زبان و ادب
{digestive, digestant} [تغذیه] ویژگی ماده ای که فرایند گوارش را تسهیل یا تشدید کند
کلمات دیگر: