مترادف گلغونه : روژ، سرخاب، غازه، گلگونه
گلغونه
مترادف گلغونه : روژ، سرخاب، غازه، گلگونه
مترادف و متضاد
روژ، سرخاب، غازه، گلگونه
فرهنگ فارسی
( اسم ) غازه گلگونه : همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم . ( خاقانی )
لغت نامه دهخدا
گلغونه. [ گ ُن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) گلگونه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). گلگونه است که غازه و سرخی زنان باشد که بر روی مالند. ( برهان ). گلگونه و آن غازه رخسار زنان است که روی را سرخ کند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گلگونه. ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ) ( غیاث ). پنبه سرخ که زنان در روی مالند. غازه. غمره. ( زمخشری ) :
مفریب دل به نقش جهان کآن نه یار توست
گلغونه ای چگونه کند پیر را جوان.
همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم.
مفریب دل به نقش جهان کآن نه یار توست
گلغونه ای چگونه کند پیر را جوان.
خاقانی.
همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم.
خاقانی.
فرهنگ عمید
= گلگونه
گلگونه#NAME?
کلمات دیگر: