مترادف لیلاج : پاکباخته، پاکباز
لیلاج
مترادف لیلاج : پاکباخته، پاکباز
مترادف و متضاد
پاکباخته، پاکباز
فرهنگ فارسی
لجلاج ٠ مقامری مثلی ٠ مصحف لجلاج ٠ بنا بر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
همچو فرزین کجرو است و رخ سیه بر نطع شاه
آنکه تلقین میکند شطرنج مر لیلاج را.
که شود مات در این عرصه هزاران لیلاج.
لیلاج هم نیارد زآن تخته برد کردن.
زنم به نردطمع تخته بر سر لیلاج.
فرهنگ عمید
نماد قمارباز چیرهدست. Δ دراصل، شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت: حدود ۳۶۰ قمری)، شطرنجباز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی میزیست و کتاب منصوباتالشطرنج را تالیف کرد. گویند تمام هستی خود را در قمار از دست داد.
دانشنامه عمومی
لیلاج، لغت نامه دهخدا
ازیراست که در زبان کوچه و بازار خراسانی، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها، چون تیله بازی، لیس پس لیس، گردو بازی، تخم مرغ بازی و مازلاغ بازی و جز آنها چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لجلاج آن کار یا فن گویند.
ایرج قادری
آذر حکمت شعار
علی آزاد
محسن مهدوی
شهلا
تورج قادری
لادن
اکبر مشکین
داریوش اسدزاده
لیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن شخصی استفاده می کنند. به عنوان مثال میگویند طرف لیلاج این کار است
ابوالفرج محمدبن عبدالله که در نزد مردم به لیلاج و لجلاج معروف است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و آن طور که در کتب تاریخی آمده استاد بازی های شطرنج، نرد و سه قاپ بوده است. از این رو او را پیر و مرشد قماربازان گفته اند. پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد. ازین روست که در زبان کوچه و بازار ، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها و قمار چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لیلاج آن کار یا فن گویند.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد.
ازیراست که در زبان کوچه و بازار خراسانی، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها، چون تیله بازی، لیس پس لیس، گردو بازی، تخم مرغ بازی و مازلاغ بازی و جز آنها چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لیلاج آن کار یا فن گویند.