کلمه جو
صفحه اصلی

لیلاج


مترادف لیلاج : پاکباخته، پاکباز

مترادف و متضاد

پاکباخته، پاکباز


فرهنگ فارسی

ابوالفرج محمد بن عبدالله مقامر و شطرنج باز معروف . وی در شیراز نزد عضد الدوله دیلمی میزیست . ابن الندیم گوید او را بدیدم . و او در شیراز در سال سیصد و شصت و اندی در گذشت . از کتب اوست : [ منصوبات شطرنج ] . لجلاج در پاکبازی و قمار مثل است . [ من سخن راست نوشتم تو اگر راست بخوانی جرم لجلاج نباشد چو تو شطرنج ندانی . ] ( سعدی ) توضیح ۱ - همین نام است که بتحریف عامه [ لیلاج ] شده. توضیح ۲ - مولف فرهنگ آنندراج لجلاج را باصولی مقامر معروف ( ابن خلکان . چا. تهران ج ۲ ص ۸۶ ) خلط کرده است .
لجلاج ٠ مقامری مثلی ٠ مصحف لجلاج ٠ بنا بر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد ٠

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) کسی که در قمار چیره دست است . قمارباز ماهر.

لغت نامه دهخدا

لیلاج. [ ل َ ] ( اِخ ) لجلاج. مقامری مَثلی. مصحف لجلاج. بنابر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد. ( آنندراج ) :
همچو فرزین کجرو است و رخ سیه بر نطع شاه
آنکه تلقین میکند شطرنج مر لیلاج را.
مولوی.
کاتبی بازی از آن رخ نگر و حاضر باش
که شود مات در این عرصه هزاران لیلاج.
کاتبی.
گر تخته نرد سازد تابوت سرکشم را
لیلاج هم نیارد زآن تخته برد کردن.
مسیح کاشی.
ردای شید قناعت به دوش دارم لیک
زنم به نردطمع تخته بر سر لیلاج.
ظهوری.
و رجوع به لجلاج شود.

فرهنگ عمید

نماد قمارباز چیره دست. &delta، دراصل، شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت: حدود ۳۶۰ قمری )، شطرنج باز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی می زیست و کتاب منصوبات الشطرنج را تالیف کرد. گویند تمام هستی خود را در قمار از دست داد.

نماد قمارباز چیره‌دست. Δ دراصل، شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت: حدود ۳۶۰ قمری)، شطرنج‌باز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی می‌زیست و کتاب منصوبات‌الشطرنج را تالیف کرد. گویند تمام هستی خود را در قمار از دست داد.


دانشنامه عمومی

ابوالفرج محمدبن عبدالله که در نزد مردم به لیلاج و لجلاج معروف است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و آن طور که در کتب تاریخی آمده استاد بازی های شطرنج، نرد و سه قاپ بوده است. از این رو او را پیر و مرشد قماربازان گفته اند. پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد.
لیلاج، لغت نامه دهخدا
ازیراست که در زبان کوچه و بازار خراسانی، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها، چون تیله بازی، لیس پس لیس، گردو بازی، تخم مرغ بازی و مازلاغ بازی و جز آنها چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لجلاج آن کار یا فن گویند.

لیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن شخصی استفاده می کنند. به عنوان مثال میگویند طرف لیلاج این کار است


ابوالفرج محمدبن عبدالله که در نزد مردم به لیلاج و لجلاج معروف است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و آن طور که در کتب تاریخی آمده استاد بازی های شطرنج، نرد و سه قاپ بوده است. از این رو او را پیر و مرشد قماربازان گفته اند. پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد. ازین روست که در زبان کوچه و بازار ، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها و قمار چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لیلاج آن کار یا فن گویند.


واژه نامه بختیاریکا

شجاع؛ نترس؛ جسور

پیشنهاد کاربران

ابوالفرج محمدبن عبدالله که در نزد مردم به لیلاج و لجلاج معروف است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و آن طور که در کتب تاریخی آمده استاد بازی های شطرنج، نرد و سه قاپ بوده است. از این رو او را پیر و مرشد قماربازان گفته اند. حتی او را مبدع شطرنج و تخته نرد هم نامیده اند.
پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد.
ازیراست که در زبان کوچه و بازار خراسانی، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها، چون تیله بازی، لیس پس لیس، گردو بازی، تخم مرغ بازی و مازلاغ بازی و جز آنها چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لیلاج آن کار یا فن گویند.

در کوچه و بازار بطور کلی معنی آدم خیلی زرنگ را می دهد

قماربازحرفه ای

معنی لوطی بیشتر میدهد، هرزه هم معنی میدهد ، ، سرشناس در زمینه لوطی گری

واژه لیلاج:یعنی زرنگ، زبل


کلمات دیگر: