کلمه جو
صفحه اصلی

گستره


مترادف گستره : پهنه، ساحت، عرصه، میدان

فارسی به انگلیسی

compass, expanse, gamut, horizon, kingdom, purview, range, realm, round, scope, spectrum, sphere, stretch, sweep, tract, width

مترادف و متضاد

پهنه، ساحت، عرصه، میدان


دانشنامه عمومی

پهنه، عرصه، میدان


گستره (اسمیر). واژه های مصوب فرهنگستان زبان وادب فارسی
گستره یا اسمیر (به انگلیسی: smear) نمونه ای از بافت یا ماده دیگر که از بخشی از بدن برداشته و روی تیغه ریزبین برای بررسی گسترده می شود را گویند.
معروفترین این گستره ها، گستره خون محیطی است که در بسیاری از بیماریها مانند کم خونی یا سرطان خون راهگشا است.
بافت برداری

فرهنگستان زبان و ادب

{range} [فیزیک] اختلاف بین دو حد بیشینه و کمینۀ کمیتی متغیر
{scope} [مدیریت-مدیریت پروژه] مجموعۀ فراورده ها و خدمات و نتایجی که پروژه فراهم می آورد
{smear} [پزشکی] نمونه ای از بافت یا مادۀ دیگر که از بخشی از بدن برداشته و روی تیغۀ ریزبین/ میکروسکوپ برای بررسی گسترده شود
[موسیقی] ← گسترۀ صوتی

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( پت و پهن ) ؛ پَت؛ پَل

پیشنهاد کاربران

ساحه

محدوده - پهنه - فضا

بخشی یا قسمتی که هیچ محدودیتی ندارد

مساحت

دامنه

پهنه


کلمات دیگر: