کلمه جو
صفحه اصلی

گمیز


مترادف گمیز : ادرار، بول، پیشاب، شاش

متضاد گمیز : غایط

فارسی به انگلیسی

piss, urine

مترادف و متضاد

ادرار، بول، پیشاب، شاش ≠ غایط


فرهنگ فارسی

شاش، پیشاب، بول، ادرار، کمیزوگمیخ وچمیزوچامین وچمین نیزگفته شده
( اسم ) پیشاب شاش بول : بیا ای پاک مغز من ببو گلزار نغز من برغم هر خری کاهل که مشک او گمیز آمد . ( دیوان کبیر )
پهلوی گومچ رک : گمیختن .

فرهنگ معین

(گُ یا گَ ) [ په . ] (اِ. ) ادرار، شاش .

لغت نامه دهخدا

گمیز. [ گ ُ / گ َ ] ( اِ ) پهلوی گومچ ( رجوع به گمیختن شود ). در فارسی «گمیز» با کاف ضبط کرده اند و اصح با گاف است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بول. شاش. شاشه. پیشاب. غائط بود ( ؟ ) و گروهی بول و شاشه را هم به همین نام خوانند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 184 ). پیشاب را گویند که شاش باشد و به عربی بول خوانند.( برهان ). با اول مکسور شاشه باشد و آن را به تازی بول خوانند. ( جهانگیری ). شاشه. ( الفاظ الادویه ). به وزن تمیز و بعضی به کسر دانند، یعنی پیشاب که بول تفسیر عربی آن است و سروری به کاف تازی دانسته. ( آنندراج ). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 319 شود :
آتشی بنشاند از تن تفت و تیز
چون زمانی بگذرد گردد گمیز.
( از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1087 ).
حجاج بدانجا همی آمد، راهبی را دید بر خری نشسته همی رفت چون بدانجا رسید که امروز شهرستان واسط است خر بایستاد و گمیز کرد و راهب سبک فرودآمد و آن گمیز از روی زمین برگرفت و به دور انداخت. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).بیا ای پاک مغز من ، ببو گلزار نغز من
به رغم هر خری کاهل ، که مشک او گمیز آمد.
مولوی ( دیوان شمس ج 2 ص 36 ).

فرهنگ عمید

شاش؛ پیشاب؛ بول؛ ادرار.
⟨ گمیز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = شاشیدن


شاش، پیشاب، بول، ادرار.
* گمیز کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] = شاشیدن

دانشنامه عمومی

گمیز (ادرار گاو) لفظی پهلوی ست که به معنای گوامیزه اوستایی و گئوش میسمن است.در زبان کردی هم گمیز (گمێز) گفته می شود.
بسیاری از ملل ادرار را که دارای محتوای آمونیاک است، به عنوان ضدعفونی کننده به کار برده اند و وندیداد بیان می کند که کاربرد ادرار بدین منظور باید از ادرار «گوساله کوچک یا گوساله بزرگ باشد،» یعنی هر دام اهلی شده. یک متن فارسی میانه به طور مشخص گاو، گوسفند، گاومیش، اسب یا شتر را یاد می کند.
حفظ پاکی وظیفه ای دینی برای زرتشتیان است؛ و مقررات آن در وندیداد ارائه شده اند، با اشاره به ویشتاسپ یشت در خصوص استفاده از گاومزه، گوش ماییسمان، به منظور زدودن آلودگی به ویژه پس از تماس با یک جسد. در آنچه به نظر بازماندهٔ متنی باستانی به نظر می رسد، حاملان جنازه لازم استپس از برداشتن سه گام از جایی که جسد را بر زمین گذاشته اند مو و بدنشان را با ماییسا «ادرار» پاک کنند. در جای دیگر رسم پاک کردن برشنم تجویز شده، که در آن پس از کاربرد مکرر گاوماییزه خاک پاک باید بر بدن مالیده شود و صبر شود تا خشک شود سپس با آب شستشوی نهایی صورت گیرد. بخشی از این به منظور حفظ خلوص آب است که بنا بر متنی پهلوی گمیز خادم آن است. شستشوی سه وجهی برای پاکیزگی البسه و لوازم خوردن فلزی توصیه شده است.
تنها یک بار در ارتباط با برشنم ذکر شده که مؤمن باید از یک گاو نر استفاده کند؛ علی الظاهر بدین علت که یک موجود نر «پاکتر» پنداشته می شد. قاعدگی زن دومین منشأ اصلی آلودگی پنداشته می شد، و زن پس از آن - پیش از شستشو با آب - (به طور ضمنی بیان شده) باید همیشه از گاومیزه استفاده کند. اگر جریان خون به طور غیرطبیعی پس از نه روز ادامه یابد، او باید دو بار از گاومیزه استفاده کند. نوشیدن گاومیزه فقط پس از مردن جنین در رحم امر شده است، زن حامل جسد باید مخلوطی از گاومیزه و خاکستر چوب را برای پاک کردن «دخمه» ی درون خود ببلعد.

پیشنهاد کاربران

به نوعی ادرار گاو گویند که در قدیم به علت داشتن آمونیاک برای زنی که فرزندش را سقط کرده بود به عنوان نوشیدنی تجویز می شده است.

به اچمی میشه شاش


کلمات دیگر: