کلمه جو
صفحه اصلی

قصه گو


مترادف قصه گو : افسانه پرداز، افسانه گو، داستان سرا، راوی، قصه پرداز، نقال

برابر پارسی : داستانسرا

فارسی به انگلیسی

storyteller

مترادف و متضاد

افسانه‌پرداز، افسانه‌گو، داستان‌سرا، راوی، قصه‌پرداز، نقال


gagman (اسم)
بذله گو، شوخی کننده، ادم شوخ، قصه گو

storyteller (اسم)
قصه گو، نقال، راوی، داستان سرا

لغت نامه دهخدا

قصه گو. [ ق ِص ْ ص َ / ص ِ ] ( نف مرکب ) گوینده قصه. داستان گوی. قاص. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

کسی که داستان بگوید، گویندۀ قصه.

جدول کلمات

سامر, راو

پیشنهاد کاربران

باید کلمه قوی تری بزارین مسلا قصه گو میشه Narrator

سامر


کلمات دیگر: