مترادف گفتمان : گفتار، مقال
گفتمان
مترادف گفتمان : گفتار، مقال
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
گفتار، مقال
فرهنگ فارسی
واحد زبانی موردمطالعه در گفتمانشناسی
فرهنگ معین
(گُ تِ ) (اِمص . ) گفت و گو، مباحثه .
دانشنامه عمومی
گفتمان (انگلیسی: Discourse)، اصطلاحی است که در زمینه ها و رشته های گوناگونی چون فلسفه، جامعه شناسی، انسان شناسی و زبان شناسی به طور گسترده به کار برده شده است و فیلسوفان و نظریه پردازان مختلف دربارهٔ دامنه، مفهوم، نقش و کارکرد آن، نظریه هایی گوناگون، و تا حدی متفاوت مطرح کرده اند و دربارهٔ آن دیدگاه های گوناگونی داشته اند.
به هر گفتاری می توان کلام گفت چه بامعنی باشد و چه بی معنی (مثلاً اسب و نیز برعکس آن بسا هردو کلام هستند).
هرگاه گفتاری بامعنی باشد به آن می توان کلام گفت.
هرگاه گفتاری دارای حداقل یک مُسند و مُسندالیه باشد می توان به آن کلام گفت.
هرگاه گفتاری چنان باشد که سکوت کردن بر آن صحیح باشد، می توان به آن کلام گفت.
کلام در معنای دیگر زبان شناسی، واحد پیام نامیده می شود و هر کلام دارای دو نوع معناست:
معنای منطقی (Propositional Meaning): که عبارت است از معنای اسمی و زیربنایی کلام که توسط واژه ها و ساختمان دستوری موجود در آن انتقال می یابد.
معنای اجرایی (Illucutionary Meaning): که عبارت است از منظور و هدف عمدهٔ متکلم از ادای کلام. معنای اجرایی یک کلام هیچ ارتباطی با ساختار دستوری جملهٔ مربوطه ندارد.
گفتمان در سال های اخیر و در میان عوام به اشتباه به جای «گفت و گو» (انگلیسی: Conversation, Dialogue) به کار می رود. این دو، در مفهوم یکی نیستند.
گُفتمان در زمینه های مختلف، تعاریف متفاوتی دارد.
در یکی از تعاریف آن، گُفتمان به معنای مجموعه یا دستگاهی بینشی است که از راه واژگان و گفتارهای نهادینه شده، بر ذهنیت ها اثر می گذارد و گاه حتی بر آگاهی یک دوران تاریخی نیز سایه می اندازد بی آنکه کاربران همواره بر این ذهنیت و خصلت خاص تاریخی آن خودآگاه باشند.
به هر گفتاری می توان کلام گفت چه بامعنی باشد و چه بی معنی (مثلاً اسب و نیز برعکس آن بسا هردو کلام هستند).
هرگاه گفتاری بامعنی باشد به آن می توان کلام گفت.
هرگاه گفتاری دارای حداقل یک مُسند و مُسندالیه باشد می توان به آن کلام گفت.
هرگاه گفتاری چنان باشد که سکوت کردن بر آن صحیح باشد، می توان به آن کلام گفت.
کلام در معنای دیگر زبان شناسی، واحد پیام نامیده می شود و هر کلام دارای دو نوع معناست:
معنای منطقی (Propositional Meaning): که عبارت است از معنای اسمی و زیربنایی کلام که توسط واژه ها و ساختمان دستوری موجود در آن انتقال می یابد.
معنای اجرایی (Illucutionary Meaning): که عبارت است از منظور و هدف عمدهٔ متکلم از ادای کلام. معنای اجرایی یک کلام هیچ ارتباطی با ساختار دستوری جملهٔ مربوطه ندارد.
گفتمان در سال های اخیر و در میان عوام به اشتباه به جای «گفت و گو» (انگلیسی: Conversation, Dialogue) به کار می رود. این دو، در مفهوم یکی نیستند.
گُفتمان در زمینه های مختلف، تعاریف متفاوتی دارد.
در یکی از تعاریف آن، گُفتمان به معنای مجموعه یا دستگاهی بینشی است که از راه واژگان و گفتارهای نهادینه شده، بر ذهنیت ها اثر می گذارد و گاه حتی بر آگاهی یک دوران تاریخی نیز سایه می اندازد بی آنکه کاربران همواره بر این ذهنیت و خصلت خاص تاریخی آن خودآگاه باشند.
wiki: گفتمان (ابهام زدایی). گفتمان به کاربرد ارتباط گفتاری یا نوشتاری ارجاع دارد.
گفتمان (زبانشناسی)
گفتمان در روش نام کتابی فلسفی از رنه دکارت
تحلیل گفتمان انتقادی
گفتمان های ماکیاولی (کتاب) نام کتابی از نیکولو ماکیاولی
گفتگو ارتباط تعاملی و خودانگیز دو یا چند نفر
گفتمان مذهبی
گفتمان همچنین به موارد زیر نیز ارجاع دارد:
گفتمان (زبانشناسی)
گفتمان در روش نام کتابی فلسفی از رنه دکارت
تحلیل گفتمان انتقادی
گفتمان های ماکیاولی (کتاب) نام کتابی از نیکولو ماکیاولی
گفتگو ارتباط تعاملی و خودانگیز دو یا چند نفر
گفتمان مذهبی
گفتمان همچنین به موارد زیر نیز ارجاع دارد:
wiki: گفتمان (ابهام زدایی)
گفت و گو - گفت و گوی جدی در باره ی موضوعی واحد
دانشنامه آزاد فارسی
گفتمان (discourse)
(به معنای سخن، گفتار، مقال) از کلیدی ترین مفاهیم، در سطوح مختلف نظریه پردازی های نوین ادبی، زبان شناختی، فلسفی، و علوم اجتماعی و شاخه های گوناگون آن، اعم از روان کاوی، مردم شناسی، اسطوره شناسی، و جز آن ها.گفتمان عموماً عبارت است از ارائۀ نظام مندِ موضوعی معیّن، چه در گفتار و چه در نوشتار و بحث و نظر دربارۀ آن موضوع که مبتنی بر نوعی الگو یا چارچوب نظری است.در آثار نویسندگانی چون دکارت، و ماکیاولی به معنی بحث و نظر است. در رویکرد امروزی، مفهوم گفتمان از دو منظر مجزا و متفاوت، در همۀ شعبه های علوم انسانی و نظریه های هنری حائز اهمیتی بنیادین است. از منظر پژوهش های مرتبط با سنت انگلیسی ـ امریکایی، گفتمان عبارت است از بررسی قواعد واحدهای زبانیِ بزرگ تر از جمله در حالت عادی، آن چنان که در گفتار و نوشتار معمول عرضه می شود، منسجم است و به دور از پیچش های ابهام ساز. بنابراین، گفتمان کاوی عبارت است از پژوهشِ تحلیلی در قراردادهای ناظر بر پیوند میان جمله ها، در بافتی که جمله یا عبارت در آن جای گرفته است. گفتمان در این معنی، شرطِ اصلی و ضروریِ ارتباط موفق است. عصارۀ نظریاتِ مربوط به گفتمان و گفتمان کاوی در سنت انگلیسی ـ امریکایی، در آثار نویسندگانی چون آستین و سرل یافتنی است. اینان با نقد و رد هرگونه رویکردِ دوگانه باور پوزیتیویست های منطقی، که جمله را یا صادق و یا کاذب می دانستند، به تحلیل گفتمان راه بردند. پژوهش در مفهوم گفتمان از منظر سنت فرانسوی، عمدتاً با آرای میشل فوکو پیوند دارد. گفتمان در تعریفِ فوکویی، عبارت است از انکار همۀ الگوهای مرجع درباره ادبیات و زبان و نفی مفاهیمی چون سوژه، مولف (← مرگ_نویسنده) و سنت. یورگن هابرماس در آلمان تعبیر اجتماعی خود را از گفتمان در نظریۀ کنش ارتباطی بیان می دارد. گفتمان، هم بیان این گوناگونی، و هم نقادی آن است. درنتیجۀ پژوهش هایی که دربابِ گفتمان صورت گرفته، زمینه برای بازاندیشی در اشکالِ ادبی، قدرت و اقتدار سیاسی، و انقلاب های هنری و علمی فراهم شده است.
مفهوم اجتماعی گفتمان. در علوم اجتماعی، گفتمان را شیوه ای نهادینه از اندیشیدن می دانند، مرزی اجتماعی که نشان می دهد در موردی خاص چه می توان گفت یا حدود سخن پذیرفتنی ـ یا حقیقت ممکن ـ چیست. گفتمان ها مؤثر در همه آرای ما دربارۀ همه چیز به شمار می روند و گریزی از آن ها نیست. مثلاً در دو گفتمان مختلف دربارۀ جنبش های چریکی، می توان آن ها را آزادی بخش یا تروریست نامید. گفتمان نسبت نزدیکی با نظریه های راجع به قدرت و دولت پیدا می کند، حداقل مادام که تعریف گفتمان به معنی تعریف خود واقعیت گرفته شود.
(به معنای سخن، گفتار، مقال) از کلیدی ترین مفاهیم، در سطوح مختلف نظریه پردازی های نوین ادبی، زبان شناختی، فلسفی، و علوم اجتماعی و شاخه های گوناگون آن، اعم از روان کاوی، مردم شناسی، اسطوره شناسی، و جز آن ها.گفتمان عموماً عبارت است از ارائۀ نظام مندِ موضوعی معیّن، چه در گفتار و چه در نوشتار و بحث و نظر دربارۀ آن موضوع که مبتنی بر نوعی الگو یا چارچوب نظری است.در آثار نویسندگانی چون دکارت، و ماکیاولی به معنی بحث و نظر است. در رویکرد امروزی، مفهوم گفتمان از دو منظر مجزا و متفاوت، در همۀ شعبه های علوم انسانی و نظریه های هنری حائز اهمیتی بنیادین است. از منظر پژوهش های مرتبط با سنت انگلیسی ـ امریکایی، گفتمان عبارت است از بررسی قواعد واحدهای زبانیِ بزرگ تر از جمله در حالت عادی، آن چنان که در گفتار و نوشتار معمول عرضه می شود، منسجم است و به دور از پیچش های ابهام ساز. بنابراین، گفتمان کاوی عبارت است از پژوهشِ تحلیلی در قراردادهای ناظر بر پیوند میان جمله ها، در بافتی که جمله یا عبارت در آن جای گرفته است. گفتمان در این معنی، شرطِ اصلی و ضروریِ ارتباط موفق است. عصارۀ نظریاتِ مربوط به گفتمان و گفتمان کاوی در سنت انگلیسی ـ امریکایی، در آثار نویسندگانی چون آستین و سرل یافتنی است. اینان با نقد و رد هرگونه رویکردِ دوگانه باور پوزیتیویست های منطقی، که جمله را یا صادق و یا کاذب می دانستند، به تحلیل گفتمان راه بردند. پژوهش در مفهوم گفتمان از منظر سنت فرانسوی، عمدتاً با آرای میشل فوکو پیوند دارد. گفتمان در تعریفِ فوکویی، عبارت است از انکار همۀ الگوهای مرجع درباره ادبیات و زبان و نفی مفاهیمی چون سوژه، مولف (← مرگ_نویسنده) و سنت. یورگن هابرماس در آلمان تعبیر اجتماعی خود را از گفتمان در نظریۀ کنش ارتباطی بیان می دارد. گفتمان، هم بیان این گوناگونی، و هم نقادی آن است. درنتیجۀ پژوهش هایی که دربابِ گفتمان صورت گرفته، زمینه برای بازاندیشی در اشکالِ ادبی، قدرت و اقتدار سیاسی، و انقلاب های هنری و علمی فراهم شده است.
مفهوم اجتماعی گفتمان. در علوم اجتماعی، گفتمان را شیوه ای نهادینه از اندیشیدن می دانند، مرزی اجتماعی که نشان می دهد در موردی خاص چه می توان گفت یا حدود سخن پذیرفتنی ـ یا حقیقت ممکن ـ چیست. گفتمان ها مؤثر در همه آرای ما دربارۀ همه چیز به شمار می روند و گریزی از آن ها نیست. مثلاً در دو گفتمان مختلف دربارۀ جنبش های چریکی، می توان آن ها را آزادی بخش یا تروریست نامید. گفتمان نسبت نزدیکی با نظریه های راجع به قدرت و دولت پیدا می کند، حداقل مادام که تعریف گفتمان به معنی تعریف خود واقعیت گرفته شود.
wikijoo: گفتمان
فرهنگستان زبان و ادب
{discourse} [زبان شناسی] واحد زبانی موردمطالعه در گفتمان شناسی
واژه نامه بختیاریکا
گُفت و لُفت
پیشنهاد کاربران
goft ( - e ) man
|| به مجموع اندیشه ها و دیدگاه های حاکم بر یک مسأله گویند.
مثال : گفتمان حاکم بر این جامعه بسیار مخدوش است
|| به مجموع اندیشه ها و دیدگاه های حاکم بر یک مسأله گویند.
مثال : گفتمان حاکم بر این جامعه بسیار مخدوش است
در میان گذاری اندیشه ها و پندار ها در مورد موضوعی ویژه با روندی سامان یافته و به گونه ای گسترده
واژۀ گفتمان ( Discourse ) در میان عوام و حتی گاهی تحصیل کردگان، به اشتباه به معنی گفت و گو ( Dialogue, Conversation ) جا افتاده و به کار می رود.
این دو، در مفهوم یکی نیستند ( امان از کم سوادی این جماعت! ) .
این دو، در مفهوم یکی نیستند ( امان از کم سوادی این جماعت! ) .
هم اندیشی
سخن، گفتار
گفتمان به دیدگاههای کلان فکری و عقیدتی نسبت به یک موضوع خاص ، درواقع گفتگو زیر مجموعه ی گفتمان است
گفتمان
1 - یکی از مفاهیم بسیار پرکاربرد و بنیادین درحوزه ی علوم انسانی جدید و فلسفه ی پسامدرن discourse است که در زبان فارسی بیشتر با معادل « گفتمان » شناخته می شود. امّا این واژه در زبان فارسی ماجرا زیاد دارد.
ابتدا به ساختار اشتقاقی واژه بپردازیم. این واژه از دو بخش تشکیل شده است. بن ماضی «گفت» + پسوند «مان».
پسوند اسم ساز «مان» در گذشته با ملحق شدن به بن فعل، مصدر می ساخته است : زایمان ( زاییدن ) و گاهی معنی شباهت را می رسانده : آسمان و ریسمان و بعضی موارد نیز معنی نسبت داشته : دودمان ، ترکمان و. . . . [1]
در سالهای اخیر از این پسوند به طور نه چندان نظام مند استفاده شده و با آن واژه های فراوانی ساخته شده است. واژه هایی مانند سازمان ، پودمان ، ساختمان ، پرسمان و . . . . یکی از واژه هایی که این اواخر با این پسوند ساخته شده ، « گفتمان » است.
2 - واژه ی discourse/Discours در زبانهای اروپایی، یک واژه ی عمومی است و کاربرد عام دارد. امّا در چند دهه ی اخیر در فلسفه و علوم انسانی، کاربرد تخصّصی هم پیدا کرده و تبدیل به یکی از مفاهیم گریزناپذیر در این حوزه ها شده است.
این واژه در خود زبانهای اروپایی معادلهای فراوانی دارد و به همین دلیل در دیکشنری های انگلیسی به فارسی هم معادلهای فراوانی برایش نوشته شده است. برای نمونه آکسفورد [2] در مقابل discourse برابرهای متعدد زیر را ردیف کرده است:
DISCUSSION, conversation, talk, dialogue, conference, debate, consultation; parley, powwow, chat; - ESSAY, treatise, dissertation, paper, study, critique, monograph, disquisition, tract; lecture, address, speech, oration; sermon, homily.
آریانپور در ترجمه ی این واژه معادلهای زیر را پیشنهاد می کند:
1 - گفت و شنود ، بحث ، گفتمان ، گفتار
2 - گفت و شنودکردن، بحث کردن ، گفتمان کردن
3 - خطابه ، رساله ، خطبه ، دبیره ، ماتیکان
3 - بدیهی است که گستردگی معادلهای این واژه، مترجم فارسی زبان را گیج می کند. به همین دلیل هر مترجمی بر اساس ذوق خود معادلی برای آن انتخاب کرده و به کار برد. در این اثنا داریوش آشوری در یکی از نوشته های قدیمی خود[3]، واژه ی گفتمان را در مقابل discourse قرار داد [4] و با توجّه به مرجعیت و نفوذی که داریوش آشوری در واژه گزینی حوزه ی علوم انسانی و فلسفه دارد، پس از گذشت چند سال، بسیاری از مترجمان و نویسندگان دیگر نیز از او پیروی کردند. [5]
برای نمونه بابک احمدی ، یکی از پرکارترین نویسندگان فلسفی، در کتاب کار روشنفکری 1387 که در سال 1387 منتشر شده می نویسد: « در آثار قبلی ام در برابر discourse از واژه ی "سخن" استفاده می کردم. اکنون که می بینم واژه ی گفتمان که دوستم داریوش آشوری پیشنهاد کرده بیشتر رایج شده ، آن را به کار می برم. »
4 - باری، واژه ی گفتمان ، به عنوان برابری برای discourse امروز دیگر جا افتاده است و تقریبا همه از آن بهره می گیرند. امّا تا آنجایی که من می دانم ، هنوز یک نفر هست که همچنان از معادل منتخب خود ( گفتار ) دست برنداشته و همچنان از آن استفاده می کند. باقر پرهام در مقدمه ی ترجمه ی نظم گفتار که یک سخنرانی بسیار مهم و معروف از فوکو است، ظاهراً خطاب به داریوش آشوری می نویسد:« این کتاب به روشنی نشان می دهد که بحث فوکو در زمینه ی دیسکور چنان چه گفتیم فقط بحثی است در زمینه ی زبان، سخن و گفتار به معنی موجود کلمه برای نشان دادن کارکرد شکل دهنده ، قالب ساز و تقسیم آفرین گفتار، به عنوان یکی از زمینه های بروز و تحقق پدیده ی قدرت. نه زبان و گفتاری که از آنها سخن می رود پدیده ای جدید و بی سابقه و نه کارکرد تقسیم آفرین و قالب دهنده ی قدرت در این زمینه امری است که تازگی داشته باشد. . . . آنچه تازگی دارد نفس زبان یا پدیده ی گفتار نیست که ما ناگزیر باشیم واژه ی تازه ای برای آن بسازیم. کشف این پرسش است که زبان و گفتار حامل نظمی اجتماعی است که خود را بر گوینده تحمیل می کند، نظمی همانند نظم موجود در دیگر زمینه ها ( علوم ، اقتصاد ، . . . ) که حاصل کارکرد اجتماعی قدرت است. »
گمان می کنم منظور باقر پرهام آن است که همان طور که در مغرب زمین ، برای اشاره به این مفهوم فلسفی ، از یک واژه ی پیش پا افتاده و مرسوم که به گفتار و زبان دلالت می کرد استفاده شد ، در زبان فارسی هم باید همین طور باشد و می توانیم برای اشاره به این مفهوم از یک واژه ی مرسوم و مصطلح استفاده کنیم و لذا نیازی نبوده که واژه ای نو برای آن ساخته یا یک واژه ی نوظهور برای آن استفاده شود. سخن باقر پرهام پر بیراه هم نیست. چرا که خود فوکو در همان سخنرانی ( نظم گفتار ) در جمله ی نخست، واژه ی دیسکورس را در معنای عامش به کار می برد و می گوید: « دلم می خواست می توانستم کاری کنم که حضور من در گفتار[6] امروزم و گفتارهایی که شاید سالیان سال باید در این جا ایراد کنم آن چنان ناپیدا بنماید که به چشم نخورد. » در همین جمله ی آغازین، فوکو دیسکور را در معنای عام و معمولی اش به کار برده نه در معنای تخصصی اش، و این نشان می دهد که این واژه در زبانهای اروپایی هم دارای کاربرد عام و عامیانه است و هم دارای معنای تخصصی.
در پایان یادآور می شوم در زبان فارسی ، واژه ی « گفتمان» در میان مردم عوام و حتّا تحصیل کرده هایی که با ادبیات فلسفی آشنایی ندارند، بیشتر به معنای « گفت وگو» و مذاکره به کار رفته و می رود. حتّا فعل « گفتمان کردن» نیز کاربردی عام یافته است. [7] با جستجوی واژه در موتورهای جست و جو، می توان مصادیق زیادی برای این کاربرد یافت.
پی نوشتها
[1] این اطلاعات را عمدتاً از کتاب « ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز» خانم دکتر ایران کلباسی نقل کردم. امّا نکته ی جالب توجه این است که خانم دکتر این پسوند را سترون و عقیم معرفی می کنند ( ص139 ) . در حالی که گمان می کنم این پسوند در همین دوران اخیر برای واژه سازی بسیار به کار رفته و از جمله واژه . . .
1 - یکی از مفاهیم بسیار پرکاربرد و بنیادین درحوزه ی علوم انسانی جدید و فلسفه ی پسامدرن discourse است که در زبان فارسی بیشتر با معادل « گفتمان » شناخته می شود. امّا این واژه در زبان فارسی ماجرا زیاد دارد.
ابتدا به ساختار اشتقاقی واژه بپردازیم. این واژه از دو بخش تشکیل شده است. بن ماضی «گفت» + پسوند «مان».
پسوند اسم ساز «مان» در گذشته با ملحق شدن به بن فعل، مصدر می ساخته است : زایمان ( زاییدن ) و گاهی معنی شباهت را می رسانده : آسمان و ریسمان و بعضی موارد نیز معنی نسبت داشته : دودمان ، ترکمان و. . . . [1]
در سالهای اخیر از این پسوند به طور نه چندان نظام مند استفاده شده و با آن واژه های فراوانی ساخته شده است. واژه هایی مانند سازمان ، پودمان ، ساختمان ، پرسمان و . . . . یکی از واژه هایی که این اواخر با این پسوند ساخته شده ، « گفتمان » است.
2 - واژه ی discourse/Discours در زبانهای اروپایی، یک واژه ی عمومی است و کاربرد عام دارد. امّا در چند دهه ی اخیر در فلسفه و علوم انسانی، کاربرد تخصّصی هم پیدا کرده و تبدیل به یکی از مفاهیم گریزناپذیر در این حوزه ها شده است.
این واژه در خود زبانهای اروپایی معادلهای فراوانی دارد و به همین دلیل در دیکشنری های انگلیسی به فارسی هم معادلهای فراوانی برایش نوشته شده است. برای نمونه آکسفورد [2] در مقابل discourse برابرهای متعدد زیر را ردیف کرده است:
DISCUSSION, conversation, talk, dialogue, conference, debate, consultation; parley, powwow, chat; - ESSAY, treatise, dissertation, paper, study, critique, monograph, disquisition, tract; lecture, address, speech, oration; sermon, homily.
آریانپور در ترجمه ی این واژه معادلهای زیر را پیشنهاد می کند:
1 - گفت و شنود ، بحث ، گفتمان ، گفتار
2 - گفت و شنودکردن، بحث کردن ، گفتمان کردن
3 - خطابه ، رساله ، خطبه ، دبیره ، ماتیکان
3 - بدیهی است که گستردگی معادلهای این واژه، مترجم فارسی زبان را گیج می کند. به همین دلیل هر مترجمی بر اساس ذوق خود معادلی برای آن انتخاب کرده و به کار برد. در این اثنا داریوش آشوری در یکی از نوشته های قدیمی خود[3]، واژه ی گفتمان را در مقابل discourse قرار داد [4] و با توجّه به مرجعیت و نفوذی که داریوش آشوری در واژه گزینی حوزه ی علوم انسانی و فلسفه دارد، پس از گذشت چند سال، بسیاری از مترجمان و نویسندگان دیگر نیز از او پیروی کردند. [5]
برای نمونه بابک احمدی ، یکی از پرکارترین نویسندگان فلسفی، در کتاب کار روشنفکری 1387 که در سال 1387 منتشر شده می نویسد: « در آثار قبلی ام در برابر discourse از واژه ی "سخن" استفاده می کردم. اکنون که می بینم واژه ی گفتمان که دوستم داریوش آشوری پیشنهاد کرده بیشتر رایج شده ، آن را به کار می برم. »
4 - باری، واژه ی گفتمان ، به عنوان برابری برای discourse امروز دیگر جا افتاده است و تقریبا همه از آن بهره می گیرند. امّا تا آنجایی که من می دانم ، هنوز یک نفر هست که همچنان از معادل منتخب خود ( گفتار ) دست برنداشته و همچنان از آن استفاده می کند. باقر پرهام در مقدمه ی ترجمه ی نظم گفتار که یک سخنرانی بسیار مهم و معروف از فوکو است، ظاهراً خطاب به داریوش آشوری می نویسد:« این کتاب به روشنی نشان می دهد که بحث فوکو در زمینه ی دیسکور چنان چه گفتیم فقط بحثی است در زمینه ی زبان، سخن و گفتار به معنی موجود کلمه برای نشان دادن کارکرد شکل دهنده ، قالب ساز و تقسیم آفرین گفتار، به عنوان یکی از زمینه های بروز و تحقق پدیده ی قدرت. نه زبان و گفتاری که از آنها سخن می رود پدیده ای جدید و بی سابقه و نه کارکرد تقسیم آفرین و قالب دهنده ی قدرت در این زمینه امری است که تازگی داشته باشد. . . . آنچه تازگی دارد نفس زبان یا پدیده ی گفتار نیست که ما ناگزیر باشیم واژه ی تازه ای برای آن بسازیم. کشف این پرسش است که زبان و گفتار حامل نظمی اجتماعی است که خود را بر گوینده تحمیل می کند، نظمی همانند نظم موجود در دیگر زمینه ها ( علوم ، اقتصاد ، . . . ) که حاصل کارکرد اجتماعی قدرت است. »
گمان می کنم منظور باقر پرهام آن است که همان طور که در مغرب زمین ، برای اشاره به این مفهوم فلسفی ، از یک واژه ی پیش پا افتاده و مرسوم که به گفتار و زبان دلالت می کرد استفاده شد ، در زبان فارسی هم باید همین طور باشد و می توانیم برای اشاره به این مفهوم از یک واژه ی مرسوم و مصطلح استفاده کنیم و لذا نیازی نبوده که واژه ای نو برای آن ساخته یا یک واژه ی نوظهور برای آن استفاده شود. سخن باقر پرهام پر بیراه هم نیست. چرا که خود فوکو در همان سخنرانی ( نظم گفتار ) در جمله ی نخست، واژه ی دیسکورس را در معنای عامش به کار می برد و می گوید: « دلم می خواست می توانستم کاری کنم که حضور من در گفتار[6] امروزم و گفتارهایی که شاید سالیان سال باید در این جا ایراد کنم آن چنان ناپیدا بنماید که به چشم نخورد. » در همین جمله ی آغازین، فوکو دیسکور را در معنای عام و معمولی اش به کار برده نه در معنای تخصصی اش، و این نشان می دهد که این واژه در زبانهای اروپایی هم دارای کاربرد عام و عامیانه است و هم دارای معنای تخصصی.
در پایان یادآور می شوم در زبان فارسی ، واژه ی « گفتمان» در میان مردم عوام و حتّا تحصیل کرده هایی که با ادبیات فلسفی آشنایی ندارند، بیشتر به معنای « گفت وگو» و مذاکره به کار رفته و می رود. حتّا فعل « گفتمان کردن» نیز کاربردی عام یافته است. [7] با جستجوی واژه در موتورهای جست و جو، می توان مصادیق زیادی برای این کاربرد یافت.
پی نوشتها
[1] این اطلاعات را عمدتاً از کتاب « ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز» خانم دکتر ایران کلباسی نقل کردم. امّا نکته ی جالب توجه این است که خانم دکتر این پسوند را سترون و عقیم معرفی می کنند ( ص139 ) . در حالی که گمان می کنم این پسوند در همین دوران اخیر برای واژه سازی بسیار به کار رفته و از جمله واژه . . .
کلمات دیگر: