کلمه جو
صفحه اصلی

کش و قوس


برابر پارسی : پیچ و تاب

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پیچ و تاب . یا در کش و قوس کاری . در اثنای اشتغال بدان . ۲ - تمدد اعصاب و کشش اعضای بدن ( همچون کشیدن زه کمان ) خمیازه : سگ کش و قوسی کرد و رفت .

فرهنگ معین

(کِ شُ قُ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) (عا. ) پیچ و تاب .

دانشنامه عمومی

پیچ و تاب.


واژه نامه بختیاریکا

کَش کُش


کلمات دیگر: