کلمه جو
صفحه اصلی

کم طاقت


مترادف کم طاقت : بی طاقت، کم تحمل، کم حوصله، ناشکیب

متضاد کم طاقت : پرطاقت، حمول

برابر پارسی : کم تاب

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه تاب و توان و طاقتش اندک باشد . ( آهو که مادر بود و دل کم طاقت تری داشت ... ) .

فرهنگ عمید

دارای تاب وتوان اندک.

واژه نامه بختیاریکا

کُو بُر ( کُم بُر )

جدول کلمات

بیتاب

پیشنهاد کاربران

بی تاب، بی صبر، بی قرار، کم حوصله، ناآرام، ناصبور

ناصبر


کلمات دیگر: