کلمه جو
صفحه اصلی

مبتلا شدن


مترادف مبتلا شدن : گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن، معتاد شدن، عاشق شدن، شیفته شدن، دل باخته شدن

مترادف و متضاد

۱. گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن
۲. معتاد شدن
۳. عاشق شدن، شیفتهشدن، دلباخته شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گرفتار شدن : آخر عمر بضعف پیری و عجز مبتلی شده بود . ۲ - معتاد شدن .

پیشنهاد کاربران

دچار شدن

گرفتار آمدن

افتادن =
مبتلا شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
جدا ماند بیچاره از تاج و تخت
بدرویشی افتاد و شد شوربخت.
عنصری.

یک کله افتادن ، چنانکه تب داری ؛ یکباره مبتلا شدن. دفعةً تب داریا بیمار شدن : تب کرد و یک کله افتاد. ( یادداشت بخط مؤلف ) .

Come down to


کلمات دیگر: