مترادف قرتی : خودآرا، ژیگولو، بی بندوبار، بی مسلک
قرتی
مترادف قرتی : خودآرا، ژیگولو، بی بندوبار، بی مسلک
فارسی به انگلیسی
coxcomb, mincing
مترادف و متضاد
خودآرا، ژیگولو
بیبندوبار، بیمسلک
۱. خودآرا، ژیگولو
۲. بیبندوبار، بیمسلک
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو .
فرهنگ معین
(قِ ) (ص . ) (عا. ) جلف ، سبک .
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که بیش ازحد به ظاهر خود می رسد.
گویش مازنی
/gherti/ سر به هوا لا ابلی آدمی که به حرف کسی گوش ندهد
سر به هوا لا ابلی آدمی که به حرف کسی گوش ندهد
پیشنهاد کاربران
Show off
بچه قرتی یعنی کسی که پررو و بی ادب و حرف گوش نکن است
قرتی یعنی به خود رسیدن
معنی بدی هم نمیدهد
معنی بدی هم نمیدهد
پررو، به خود رسیده
کلمات دیگر: