کلمه جو
صفحه اصلی

گلرنگ


مترادف گلرنگ : احمر، سرخ، گل فام، گلگون

فارسی به انگلیسی

rose, red, rose-colored, rose - coloured, safflower

rose-coloured, florid


rose, red, rose-colored


فرهنگ اسم ها

اسم: گلرنگ (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن، گل) (تلفظ: gol rang) (فارسی: گلرنگ) (انگلیسی: gol rang)
معنی: به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ، گل فام، ( مجاز ) زیبارو، گلِ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ

(تلفظ: gol rang) گلِ رنگ ؛ به رنگ گل سرخ ، سرخ ؛ (به مجاز) زیبا رو .


مترادف و متضاد

safflower (اسم)
گاجره، گل رنگ، کافشه، کافیشه

احمر، سرخ، گل‌فام، گلگون


فرهنگ فارسی

لقبی است اسب رستم را ( گلرخش ) : [ سرش تیز شد کینه و جنگ را به آب اندر افکند گلرنگ را . ] ( فردوسی )
برنگ گل ( سرخ ) احمر : تا بیاقوت تنک رنگ بماند گل سرخ تا به بیجاد. گلرنگ بماند گل نار ... ( فرخی ) یا پیر گلرنگ حافظ گوید : پیر گلرنگ من اندر حق از رق پوشان رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود . ( حافظ ) مرحوم دهخدا در حاشی. دیوان حافظ چاپ قزوینی در مورد گلرنگ نوشته اند : بگمان من یکرنگ است : غلام همت دردی کشان یکرنگم نه آن گروه که از رق لباس و دل سیهند . ( حافظ ) با وجود تقابل یکرنگ و ازرق لباس درین بیت و تقابل گلرنگ و ازرق پوش در بیت قبل چون نسخ قدیم و معتبر پیر گلرنگ دارند همان را باید معتبر دانست . از سوی دیگر گلرنگ را حافظ در جا های دیگر نیز آورده : دختری شبگرد تند تلخ گلرنگست و مست گر بیابیدش بسوی خان. حافظ برید . ( حافظ ) باده ای گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام . ( حافظ ) درین موارد گلرنگ صفت باده و می است و بهمین مناسبت در بیت مورد بحث نیز بعضی پیر گلرنگ را پیر می فروش دانسته اند ولی استعمال گلرنگ درین ابیات ناقض آن نیست که این ترکیب در موارد دیگر مفهومی دیگر داشته باشد . برخی نیز گلرنگ را کنایه از صراحت و یکی بودن ظاهر و باطن محسوب کنند و پیر گلرنگ را پیر بی تزویر و صریح دانند . درینجا باید یاد آور شد که رنگ سرخ در طریقت ( مخصوصا روز بهانیه ) اهمیتی خاص دارد و شیخ روزبهان خود نیز به گل سرخ توجه خاص داشته . طبق قول سودی مفسر دیوان حافظ بنقل از مناقب خواجه گلرنگ لقب عطار مرشد حافظ است .
گل کاجیره کاچیره کازیره گل عصفر

فرهنگ معین

(گُ. رَ ) (ص مر. ) به رنگ گل ، سرخ رنگ .

لغت نامه دهخدا

گلرنگ. [ گ ُرَ ] ( ص مرکب ) به رنگ گل. سرخ رنگ. سرخ :
گلرنگ شود چو روی شویی همه جو
مشکین گردد چو مو فشانی همه کو.
رودکی.
دگرباره بیدار شد خفته مرد
برآشفت و رخسار گلرنگ کرد.
فردوسی.
تا به یاقوت تنک رنگ بماند گل سرخ
تا به بیجاده گلرنگ بماند گل نار.
فرخی.
ملک بر فرش دیباهای گلرنگ
جنیبت راندو سوی قصر شد تنگ.
نظامی.
ملک حیران شد کآن روی گلرنگ
چرا شد شاد و چون شد باز دلتنگ.
نظامی.
چندان سر خود بکوفت بر سنگ
کز خون همه کوه گشت گلرنگ.
نظامی ( لیلی و مجنون ص 145 ).
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ.
سعدی ( طیبات ).
باده گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک
نُقلش از لعل نگار و نَقلش از یاقوت خام.
حافظ.
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود.
حافظ.
از آن چون زخم میسازم گریبان پاره از شادی
که خونم رزق آن لبهای گلرنگ است میدانم.
صائب ( از آنندراج ).

گلرنگ. [ گ ُ رَ ] ( اِخ ) نام اسب رستم است :
|| نام اسب فریدون :
برآمد چو باد دمان از برش
بشد تیز گلرنگ زیر اندرش.
فردوسی.
سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افکند گلرنگ را.
فردوسی.
|| نام اسب فریبرز :
چو دیدش درآمد ز گلرنگ زیر
هم از پشت شبرنگ شاه دلیر.
فردوسی.
، گل رنگ. [ گ ُ ل ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کاجیره. کاچیره. کازیره. گل عصفر. گل کاغاله. بهرمان. کافشه. احریض. و رجوع به کاجیره شود.

گلرنگ . [ گ ُ رَ ] (اِخ ) نام اسب رستم است :
|| نام اسب فریدون :
برآمد چو باد دمان از برش
بشد تیز گلرنگ زیر اندرش .

فردوسی .


سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افکند گلرنگ را.

فردوسی .


|| نام اسب فریبرز :
چو دیدش درآمد ز گلرنگ زیر
هم از پشت شبرنگ شاه دلیر.

فردوسی .



گلرنگ . [ گ ُرَ ] (ص مرکب ) به رنگ گل . سرخ رنگ . سرخ :
گلرنگ شود چو روی شویی همه جو
مشکین گردد چو مو فشانی همه کو.

رودکی .


دگرباره بیدار شد خفته مرد
برآشفت و رخسار گلرنگ کرد.

فردوسی .


تا به یاقوت تنک رنگ بماند گل سرخ
تا به بیجاده ٔ گلرنگ بماند گل نار.

فرخی .


ملک بر فرش دیباهای گلرنگ
جنیبت راندو سوی قصر شد تنگ .

نظامی .


ملک حیران شد کآن روی گلرنگ
چرا شد شاد و چون شد باز دلتنگ .

نظامی .


چندان سر خود بکوفت بر سنگ
کز خون همه کوه گشت گلرنگ .

نظامی (لیلی و مجنون ص 145).


ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ .

سعدی (طیبات ).


باده ٔ گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک
نُقلش از لعل نگار و نَقلش از یاقوت خام .

حافظ.


پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود.

حافظ.


از آن چون زخم میسازم گریبان پاره از شادی
که خونم رزق آن لبهای گلرنگ است میدانم .

صائب (از آنندراج ).



فرهنگ عمید

به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ، گل فام.

دانشنامه عمومی

گلرنگ (کاجیره، هِچْک، کافشه) که در بعضی از استان های جنوبی مانند بلوچستان و سیستان هِچْک ودر کرمان گل خشت نیز نامیده می شود (نام علمی: Carthamus tinctorius) بومی ایران است و در حال حاضر در بیشتر نقاط دنیا کشت می شود. گیاهی است یکساله که ارتفاع آن به حدود ۶۰ سانتیمتر می رسد. برگ های آن پهن، دندانه دار و بدون دمبرگ می باشد. رگبرگ ها در قسمت زیرین برگ کاملاً نمایان است. گل های آن منفرد، لوله ای و به رنگ زرد مایل به قرمز است که در انتهای ساقه ظاهر می شود.میوه آن سفید و به صورت فندقه بوده که انتهائی آن دارای دسته ای تار نازک است.
این گیاه بومی مشرق زمین بوده و پس ازآن به سایر مناطق دنیا منتشر شده است و امروزه در اغلب کشورها کاشته می شود؛ در کشور ایران نیز در بلوچستان،خراسان، تفرش، تبریز و برخی مناطق دیگر می روید.
گل های لوله ای این گیاه دارای ماده ای قرمز رنگ به نام کارتامین می باشد که در آب به مقدار کم حل می شود ولی در الکل محلول است. کارتامین به علت رنگ زیبایی که دارد در رنگرزی به کار می رود. ماده زردرنگی نیز در گل این گیاه وجود دارد که زرد گلرنگی خوانده می شود.
میوه گلرنگ دارای پروتئین و حدود ۶۰٪ روغن است که اگر به طریقه فشار سرد به دست آید روغن خوبی برای تغذیه است. این روغن حدود ۷٪ اسیدهای چرب اشباع شده، ۲۰٪ اسید اولئیک، ۶۵ ٪ اسید لینولئیک و ۵٪ اسید لینولنیک دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

گیاهان متعلق به جنس Carthamus از تیرۀ کاسنی (مرکبان). گونۀ معروف این جنس، C. tinctorius است. این گیاه، یک ساله یا دوساله، با ساقه ای به ارتفاع ۶۰ سانتی متر، برگ های دندانه دار و خاردار و گل های لوله ای زرد مایل به قرمز و نارنجی شونده است. ظاهراً منشأ اولیۀ آن در عربستان بوده است. از گل های لوله ای این گیاه، دو ماده، یکی زردرنگ و دیگری قرمزرنگ به نام کارتامین می گیرند که در رنگرزی کاربرد دارند. این گونه و برخی گونه های دیگر این جنس، خواص دارویی نیز دارند. از گلرنگ برای تولید زعفران تقلبی استفاده می کنند. گونه C. tinctorius را در فارسی، کافشه و کاجیره و در عربی قُرطم می نامند.


کلمات دیگر: