مترادف گلگشت : تفرج، تماشا، سیر، گشت، باغ، گلزار، گلستان
گلگشت
مترادف گلگشت : تفرج، تماشا، سیر، گشت، باغ، گلزار، گلستان
فارسی به انگلیسی
pleasure - ground
excursion, hike, jaunt, journey, tour, turn
مترادف و متضاد
تفرج، تماشا، سیر، گشت
باغ، گلزار، گلستان
۱. تفرج، تماشا، سیر، گشت
۲. باغ، گلزار، گلستان
فرهنگ فارسی
گردش درگلزار، جای گردش وتفرج درصحراوگلزار
( اسم ) ۱ - گشت و سیر در میان گلها . ۲ - گشت سیر ( مطلقا ) . ۳ - گلزار گلستان : نقد هستی چو میرود باری صرف گلگشت و گلستان باشد .
نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که گل گشت مصلا گویند .
( اسم ) ۱ - گشت و سیر در میان گلها . ۲ - گشت سیر ( مطلقا ) . ۳ - گلزار گلستان : نقد هستی چو میرود باری صرف گلگشت و گلستان باشد .
نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که گل گشت مصلا گویند .
فرهنگ معین
( ~ . گَ ) (اِمر. ) ۱ - گردش در گلزار. ۲ - جای تفریح و گردش در گلزار.
لغت نامه دهخدا
گلگشت. [ گ ُ گ َ ] ( اِ مرکب ) سیر گل.( آنندراج ). سیر جاهای مرغوب. ( غیاث ). جای خوش آیند ومطبوعی برای سیر و تفرج که مخصوصاً دارای گل سرخ و دیگر گلها و ریاحین بود. ( ناظم الاطباء ) :
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.
دماغ خرد را معطر نماید.
گلگشت. [ گ ُ گ َ ] ( اِخ ) نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که به آن گلگشت مصلا گویند. ( از ناظم الاطباء ) :
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.
صائب ( از آنندراج ).
نسیمی که خیزد ز گلگشت کویت دماغ خرد را معطر نماید.
شیخ العارفین ( از آنندراج ).
|| گاردن پارتی. ( یادداشت مؤلف ).گلگشت. [ گ ُ گ َ ] ( اِخ ) نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که به آن گلگشت مصلا گویند. ( از ناظم الاطباء ) :
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
حافظ.
گلگشت . [ گ ُ گ َ ] (اِ مرکب ) سیر گل .(آنندراج ). سیر جاهای مرغوب . (غیاث ). جای خوش آیند ومطبوعی برای سیر و تفرج که مخصوصاً دارای گل سرخ و دیگر گلها و ریاحین بود. (ناظم الاطباء) :
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.
نسیمی که خیزد ز گلگشت کویت
دماغ خرد را معطر نماید.
|| گاردن پارتی . (یادداشت مؤلف ).
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.
صائب (از آنندراج ).
نسیمی که خیزد ز گلگشت کویت
دماغ خرد را معطر نماید.
شیخ العارفین (از آنندراج ).
|| گاردن پارتی . (یادداشت مؤلف ).
گلگشت . [ گ ُ گ َ ] (اِخ ) نام تفرجگاهی نزدیک شیراز که به آن گلگشت مصلا گویند. (از ناظم الاطباء) :
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. گردش در گلزار.
۲. (اسم ) جای گردش و تفرج در صحرا و گلزار.
۲. (اسم ) جای گردش و تفرج در صحرا و گلزار.
پیشنهاد کاربران
معنی��گل گشت�
کس چرخ زدن - گشتن بی فایده - الکی وقت تلف کردن
کلمات دیگر: