مترادف قدوه : قسوه، مدل، نمونه، امام، پیشوا، رهبر، مقتدا
قدوه
مترادف قدوه : قسوه، مدل، نمونه، امام، پیشوا، رهبر، مقتدا
فارسی به انگلیسی
model, leader
مترادف و متضاد
قسوه، مدل، نمونه
امام، پیشوا، رهبر، مقتدا
۱. قسوه، مدل، نمونه
۲. امام، پیشوا، رهبر، مقتدا
فرهنگ فارسی
پیشوا، آنکه باواقتداکنند، آنکه ازاوپیروی کنند
( صفت ) پیشوا مقتدا .
( صفت ) پیشوا مقتدا .
فرهنگ معین
(قُ وِ ) [ ع . قدوة ] (ص . ) پیشوا، مقتدا.
لغت نامه دهخدا
( قدوة ) قدوة. [ ق ُ وَ ] ( ع اِ ) پیشوا. قِدَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرجع. مقتدا :
یکی گفتش ای قدوه راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی.
یکی گفتش ای قدوه راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی.
سعدی.
|| راه مسلوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).قدوة. [ ق ُ وَ ] (ع اِ) پیشوا. قِدَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرجع. مقتدا :
یکی گفتش ای قدوه ٔ راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی .
|| راه مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
یکی گفتش ای قدوه ٔ راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی .
سعدی .
|| راه مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. سرمشق، الگو.
۲. کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا.
۲. کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا.
پیشنهاد کاربران
قُدوِه/مقتدا، رهبر.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت جمله با کلمات متناسب استفاده کرد در عبارات زیر برای یادسپاری تلفظ قدوه استفاده شده است.
هدفِ قُدوِه، قُدسِه.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت جمله با کلمات متناسب استفاده کرد در عبارات زیر برای یادسپاری تلفظ قدوه استفاده شده است.
هدفِ قُدوِه، قُدسِه.
اسوه
کلمات دیگر: