کلمه جو
صفحه اصلی

مباح کردن


مترادف مباح کردن : حلال کردن، روا دانستن، جایز دانستن، مجاز کردن، جایز شمردن

متضاد مباح کردن : تحریم، مکروه دانستن

مترادف و متضاد

حلال کردن، روا دانستن، جایز دانستن، مجاز کردن، جایز شمردن ≠ تحریم، مکروه دانستن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - حلال کردن : بانچه الله تعالی ویرا مباح کرده بود از زنان ... ۲ - جایز داشتن .
حلال کردن

لغت نامه دهخدا

مباح کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اِباحة. ( تاج المصادر بیهقی ). حلال کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : به آنچه اﷲ تعالی وی را مباح کرده بود از زنان. ( کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین ).
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما میکند.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 447 ).


کلمات دیگر: