کلمه جو
صفحه اصلی

قرشمال


مترادف قرشمال : ارقه، غربتی، غرشمال، غره چی، قره چی، کولی، لولی

مترادف و متضاد

ارقه، غربتی، غرشمال، غرهچی، قرهچی، کولی، لولی


لغت نامه دهخدا

قرشمال. [ ق ِ رِ ] ( ص ، اِ ) غربال بند. کولی. || مجازاً، بی حیا. بی شرم. ( لهجه ٔقزوینی ). در بهار عجم و آنندراج آمده : به فتحتین ، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماعة است. ( بهار عجم ) ( از آنندراج ).

گویش مازنی

/ghereshmaal/ زن کولی

زن کولی


پیشنهاد کاربران

واژه قرشمال یا غرشمال صورت تطور یافته کلمه "قه له شه میر"است که در کردی کرمانجی رند و متقلب و به طور خاص "کولی "معنا میدهد.

واژه به ظاهر ترکی "قره چی "هم از همین کلمه تطور یافته است.

با درود خدمت همه هم زبانان عزیز ! قرشمال ( غرشمال ) واژه پهلوی مربوط توابع خراسان زمین است که بیشتر در ولسوالی اناردره ( شهرستان انار دره ) از قدیم الایام کاربرد داشته و استفاده میشده غرشمال مترادف ( لچر ) است . به کسی گفته می شود که به داد و فریاد و سر و صدا حق دیگران را برای خود تصرف نماید .
با احترام جلیل آذر نوش

قشمار یا قرشمال
بعد از حمله ی مغول وسلطه بر ایران ونواحی خراسان بعلت آب وهوای خوب ایران مغولانی ایران را برای زندگی دائمی برگزیدند وچون چنگیز ومغولها قتل وغارت وکشتار وجنایت در این سرزمین ودر اذهان ایرانی جماعت به یادگار گذاشت تا مدتها در آمار وسرشماری ها , بازماندگان وبجا ماندگان قوم مغول را بحساب نمی آوردند وبه اصطلاح غیر شمار میگفتند که بعدها به قرشمال وقشمار تغییر نام پیدا کرد

قرشمال صورت تغییر یافته واژه ترکی "قلیچمال" یعنی شمشیر و خنجرساز است که به طایفه ای عشایر و کوچ رو با تباری هندی و دارای حرفه آهنگری گفته میشد که شهر و روستاهای شرق ایران را میگشتند و برای مردم داس و چاقو و خنجر و شمشیر و ابزار کشاورزی تولید میکردند و چون کارشان همراه با کوبیدن پتک بر آهن گداخته و تولید سروصدا بود به افرادی که پر سروصدا بودند لقب قلیچمال میدادند و چون دوره گرد بودند به آنها کولی نیز میگفتند در ضمن این طایفه از شیعیان هندی هستند که پس از حاکم شدن حکومت صفویان به ایران مهاجرت کردندتا از گزند هندوها در امان بمانند.
لطفا از این واژه بعنوان فحش و ناسزا استفاده نفرمایید.

قرشمال نام یکی از طوایف کولی ( Gypsy ) در ایران ، نام یکی از مردمان رومان در ایران
قرشمال یا کرشمال در زبان سانسکریت به معنی کشاورز است

در سال 1364 خورشیدی یک پیرمرد بود که می گفت :کولی های بوشهر به دختر کمر باریک میگفتند:قرشمال. خیلی از دختران دهه ی 1330 بقول همین پیرمرد که سال 65فوت شده است، قرشمال بودند ویک آبشن مهم تلقی می شد. 1400/03/17

سلام، قرشمال گروهی دوره گرد بودن که بستگی به فصول سال به روستاها و شهرهای کوچک مراجعه بعضا در اطراف و حاشیه روستا و شهر یا مرکز روستا مثلا نزدیک مسجد یا اگر خیراتی در روستا وجود داشت ( معمولا سابق بر این خانه یا محلی برای اطراق افراد گذری در روستاها به نام خیرات وجود داشت ) به طور موقت سکونت می کردند در حد دو سه هفته و اقدام به اهنگری، تعمیر داس وسایل کشاورزان و همچنین سفید کاری دیگهای مسی می کردن، دستمزد انها هم گندم و جو و بعضا علوفه برای چارپایان انها بود، البته پول هم بود، بند خودم شخصا بارها در روستا شاهد حضور این گروه که با خانواده کوچک می کردن بودم، مردم همه همیشه در فصل خاصی منتظر امدن انها برای انجام کارها و تعمیرات بودن، مردم ازکمک کردن، دادن نان و آذوقه و لبنیات دریغ نداشتن، قرشمال بخشی از زندگی سنتی ما بود، بدون انها زندگی کمی سخت می شد، به همدیگر احترام بذاریم وبه عنوان فحش استفاده نکنیم، قرشمالها همگی صنعتگران دوره گرد بودن.

یادمه ما بچه بودیم خانمهایی به در خونه هامون می آمدن که خالکوبی به شکل نقطه یا ماه و ستاره بین آبرو یا چوونه داشتن و میخواستن کف بینی کنن یا ابزار های کوچکی میفروختن و لهجه خاصی داشتن مادرم اونها رو قاشمار می نامید


کلمات دیگر: