مترادف گرانمایگی : ارجمندی، مرغوبیت، نفاست، اعتبار، اهمیت
گرانمایگی
مترادف گرانمایگی : ارجمندی، مرغوبیت، نفاست، اعتبار، اهمیت
مترادف و متضاد
۱. ارجمندی
۲. مرغوبیت، نفاست
۳. اعتبار، اهمیت
فرهنگ فارسی
ارجمندی عزت گرامی بودن : سرنامه کرد آفرین از نخست گرانمایگی جز بیزدان نجست .
لغت نامه دهخدا
گرانمایگی. [ گ ِ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) بزرگی. ارجمندی. عزت و جلال :
سرنامه کردآفرین از نخست
گرانمایگی جز به یزدان نجست.
به تخت گرانمایگی برنشاند.
به تخت گرانمایگی برنشاند.
سرنامه کردآفرین از نخست
گرانمایگی جز به یزدان نجست.
فردوسی.
سپهدار پس گیو را پیش خواندبه تخت گرانمایگی برنشاند.
فردوسی.
وز آن پس سه فرزند خود را بخواندبه تخت گرانمایگی برنشاند.
فردوسی.
رجوع به گرانمایه شود.کلمات دیگر: