کلمه جو
صفحه اصلی

گورخانه


مترادف گورخانه : خاکجا، قبر، گور، گورگاه، مدفن، مزار، مقبره

مترادف و متضاد

خاکجا، قبر، گور، گورگاه، مدفن، مزار، مقبره


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - محل قبر مدفن محل دفن مقبره : حالا عزیمت شهر شهر. تبریز که گورخان. صد سال. قزلباش است و تختگاه سلاطین ایران دارند ... ۲ - قبر گور : گورخان. او به محل. درواز. منصور در جوار گرماب. خان است . یا کهنه گورخانه گورخان. کهن . دنیا : تا درین کهنه گورخانه نشست گورخان هم زداغ گور نرست . ( امیر خسرو )
دهی است جزئ دهستان طارم پایین بخش سیروان شهرستان زنجان واقع در ۱۷ هزار گزی شمال خاوری سیروان و ۳ هزار گزی راه عمومی .

اتاقی سنگی یا چوبی که در آن اشکال مختلف تدفین صورت گرفته باشد


فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) محل قبر، محل دفن ، مقبره .

لغت نامه دهخدا

گورخانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و سردسیر است و 648 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سمنگان و یلی یورت تأمین میشود. محصول آن غلات و زیتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و صعب العبور است . آثار ده خرابه ای در اطراف مزرعه ٔ قوشچی دیده میشود و مزرعه ٔ قوشچی جزو این قریه است . تابستان بجز چند خانوار بقیه برای تعلیف احشام و تغییر آب وهوا به ییلاق داشکن و یلی یورت میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


گورخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مقبره و مدفن . (آنندراج ). قبر و گور. (ناظم الاطباء). دخمه . مشهد. قبرستان : ناؤوس ؛ گورخانه ٔ مغان . (دهار) : و اندر وی [ دربیکند به ماوراءالنهر ] گنبد گورخانه هاست ، که از بخارا آنجا برند. (حدود العالم ). گورخانه ٔ او به محله ٔ دروازه ٔ منصور در جوار گرمابه ٔ خان است . (تاریخ بخارا ص 32). هر جا رباطی و مسجدی و گورخانه ای بود می گشت . (اسرارالتوحید). و مرقد او رحمه اﷲ بود جامع قصبه در گورخانه که او ساخته بود. (تاریخ بیهق ).
با عبرت گورخانه ٔ جان
در عشرت گورخان چه باشی ؟

خاقانی .


نه بر سنجر شبیخون برد زَاول گورخان وآخر
شبیخون کرد اجل تا گورخانه شد شبستانش .

(دیوان خاقانی چ سجادی ص 214).


در چنین گورخانه موری نیست
که بر او داغ دست زوری نیست .

نظامی (هفت پیکر ص 70).


گورخان را چو گور در خم کرد
رفت از آن گورخانه پی گم کرد.

نظامی (هفت پیکرص 70).


همان گورخانه ز غاری گزید
کز آتش در آن غار نتوان خزید.

نظامی (از آنندراج ).


گورخانه ی ْ راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود.

مولوی .


از خاک گورخانه ٔ ما خشت ها پزند
وآن خاک و خشت دستکش گل گران شود.

سعدی .


تا در این کهنه گورخانه نشست
گورخان هم زداغ گور نرست .

امیرخسرو (از آنندراج ).



گورخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) مقبره و مدفن. ( آنندراج ). قبر و گور. ( ناظم الاطباء ). دخمه. مشهد. قبرستان : ناؤوس ؛ گورخانه مغان. ( دهار ) : و اندر وی [ دربیکند به ماوراءالنهر ] گنبد گورخانه هاست ، که از بخارا آنجا برند. ( حدود العالم ). گورخانه او به محله دروازه منصور در جوار گرمابه خان است. ( تاریخ بخارا ص 32 ). هر جا رباطی و مسجدی و گورخانه ای بود می گشت. ( اسرارالتوحید ). و مرقد او رحمه اﷲ بود جامع قصبه در گورخانه که او ساخته بود. ( تاریخ بیهق ).
با عبرت گورخانه جان
در عشرت گورخان چه باشی ؟
خاقانی.
نه بر سنجر شبیخون برد زَاول گورخان وآخر
شبیخون کرد اجل تا گورخانه شد شبستانش.
( دیوان خاقانی چ سجادی ص 214 ).
در چنین گورخانه موری نیست
که بر او داغ دست زوری نیست.
نظامی ( هفت پیکر ص 70 ).
گورخان را چو گور در خم کرد
رفت از آن گورخانه پی گم کرد.
نظامی ( هفت پیکرص 70 ).
همان گورخانه ز غاری گزید
کز آتش در آن غار نتوان خزید.
نظامی ( از آنندراج ).
گورخانه ی ْ راز تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود.
مولوی.
از خاک گورخانه ما خشت ها پزند
وآن خاک و خشت دستکش گل گران شود.
سعدی.
تا در این کهنه گورخانه نشست
گورخان هم زداغ گور نرست.
امیرخسرو ( از آنندراج ).

گورخانه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است و 648 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه سمنگان و یلی یورت تأمین میشود. محصول آن غلات و زیتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و صعب العبور است. آثار ده خرابه ای در اطراف مزرعه قوشچی دیده میشود و مزرعه قوشچی جزو این قریه است. تابستان بجز چند خانوار بقیه برای تعلیف احشام و تغییر آب وهوا به ییلاق داشکن و یلی یورت میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ عمید

قبر، محل قبر، مقبره.

دانشنامه عمومی

گورخانه (آرامگاه امیر حیدر). گورخانه (مقبره امیر حیدر) مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان است و در شهرستان جیرفت، بخش مرکزی ـ روستای دولت آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱ فروردین ۱۳۴۵ با شمارهٔ ثبت ۵۳۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
فهرست آثار ملی ایران
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری

فرهنگستان زبان و ادب

{burial chamber} [باستان شناسی] اتاقی سنگی یا چوبی که در آن اشکال مختلف تدفین صورت گرفته باشد

پیشنهاد کاربران

قبر


کلمات دیگر: