مترادف لوچه : شفه، لب، لو
لوچه
مترادف لوچه : شفه، لب، لو
فارسی به انگلیسی
labium
مترادف و متضاد
شفه، لب، لو
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- لب کوچک . ۲- لب . یا لب و لوچه .
لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم و اندوه . لوشه .
لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم و اندوه . لوشه .
فرهنگ معین
(لُ چِ ) (عا. ) لب ، لب کوچک .
لغت نامه دهخدا
لوچه. [ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ] ( اِ ) لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم یا اندوه. لنج. مَشفر ( در شتر ). لوشه. لفج.
- لب و لوچه ؛ از اتباع. رجوع به مدخل لب و لوچه شود.
- لوچه اش آویزان بودن ؛ عدم رضایت با چهره ای عبوس نمودن.
- لب و لوچه ؛ از اتباع. رجوع به مدخل لب و لوچه شود.
- لوچه اش آویزان بودن ؛ عدم رضایت با چهره ای عبوس نمودن.
فرهنگ عمید
لب: لب ولوچه.
گویش مازنی
/looche/ چوب کاشته به هنگام کشتی لوچو که هدایای مسابقه را به آن آویزند & لب پایینی
چوب کاشته به هنگام کشتی لوچو که هدایای مسابقه را به آن آویزند ...
لب پایینی
واژه نامه بختیاریکا
( لَوچِه ) از اجزاء لگام اسب
( لَوچه ) لب
لُنج
( لَوچه ) لب
لُنج
کلمات دیگر: