کلمه جو
صفحه اصلی

کم مایه


مترادف کم مایه : رقیق، کم بضاعت، کم معلومات کم مایه

متضاد کم مایه : پرمایه

فارسی به انگلیسی

shallow, skin-deep, sparing, superficial, washy, of a small capital, weak (as a liquid), [fig.] of little orsuperficial knowledge

of a small capital, weak (as a liquid), [fig.] of little orsuperficial knowledge, shallow


shallow, skin-deep, sparing, superficial, washy


فارسی به عربی

رقیق

مترادف و متضاد

رقیق ≠ پرمایه


کم‌بضاعت، کم‌معلومات‌کم‌مایه


فرهنگ فارسی

۱ - کسی که سرمایه اش اندک باشد . ۲ - آنچه که بهزین. اندک نیازمند باشد : ( این مهمانی کم مایه است ) . ۳ - آنچه که مواد اولیه اندک داشته باشد : ( آبگوشت کم مایه است ) . مقابل پر مایه . ۴ - ( اسم ) قلم مویی که نوک مویین آن کم پشت و بلند باشد و برای قلم گیریها ی یک نواخت و کشیدن خطوغ بلند بکار رود قلم نیزه یی .

فرهنگ عمید

۱. کسی که سرمایۀ اندک دارد.
۲. [مجاز] آن که علم و اطلاع کافی ندارد.
۳. [مقابلِ پرمایه] آنچه مادۀ اصلیش کم باشد: چای کم مایه.

واژه نامه بختیاریکا

شُرتلیق؛ هِرتِلقو؛ تِر؛ اَو هِرتِلقو

پیشنهاد کاربران

تنک مایه. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) که سرمایه ٔ مالی یا علمی او کم است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
نه درخورد سرمایه کردی کرم
تنک مایه بودی از آن لاجرم.
( بوستان ) .
وگر تنگدستی تنک مایه ای
سعادت بلندش کند پایه ای.
( بوستان ) .
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.



کلمات دیگر: