مترادف ماوا گرفتن : پناه گرفتن، مامن گزیدن، مسکن گزیدن، منزل گرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
ماوا گرفتن
مترادف ماوا گرفتن : پناه گرفتن، مامن گزیدن، مسکن گزیدن، منزل گرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
مترادف و متضاد
۱. پناهگرفتن، مامن گزیدن
۲. مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
فرهنگ فارسی
ماوا کردن
لغت نامه دهخدا
مأوا گرفتن. [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مأوا کردن :
نخردسایه اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایه لطفش مأوا.
که در دیده خویش مأوا گرفتم.
نخردسایه اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایه لطفش مأوا.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
زمژگانت آخر به جایی رسیدم که در دیده خویش مأوا گرفتم.
میرزا جلال اسیر ( ازآنندراج ).
و رجوع به مأوا کردن شود.کلمات دیگر: