مترادف لول : سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ چشم، ملنگ، نشئه، خراب، طافح، مست، قلم، لوله، جنبش، حرکت، وول، بی آزرم، بی حیا، بی شرم
برابر پارسی : رده، رج، فراز، تراز
barrel, tube, panier, pannier, sottish, tipsy, torsion, zonked
stick(of opium)roll
slightly
۱. سرحال، سرخوش، سرمست، شوخچشم، ملنگ، نشئه
۲. خراب، طافح، مست
۳. قلم، لوله
۴. جنبش، حرکت، وول
۵. بیآزرم، بیحیا، بیشرم
سرحال، سرخوش، سرمست، شوخچشم، ملنگ، نشئه
خراب، طافح، مست
قلم، لوله
جنبش، حرکت، وول
بیآزرم، بیحیا، بیشرم
(ص .) = لور: بی شرم ، بی حیا.
(ص .) 1 - نشئه ، سرمست ، بانشاط . 2 - هر لوله از تریاک .
شدن (شُ دَ) (مص ل .) نشئه شدن ، سرمست شدن .
لول . (اِمص ) اسم از لولیدن . رجوع به لولیدن شود.
لول . (اِ) رجوع به لور شود. (گااوبا).
لول . (اِ) لوله (در تفنگ ) .
- دو لول ؛ دارای دو لوله .
- یک لول ؛ دارای یک لوله .
|| در اصطلاح تریاکی ها، لوله : یک لول یا دو لول تریاک ؛ یک یا دو لوله تریاک . || لوله ٔ ابریز. (غیاث ).
مولوی .
لول . (ص ) طافح . مست مست : مست لول ؛ شوله مست . سیاه مست . مست طافح . سخت مست .
بیشرم؛ بیحیا.
= لولیدن
〈 لول خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن؛ لولیدن.
〈 لول زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = لول خوردن