کلمه جو
صفحه اصلی

لول


مترادف لول : سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ چشم، ملنگ، نشئه، خراب، طافح، مست، قلم، لوله، جنبش، حرکت، وول، بی آزرم، بی حیا، بی شرم

برابر پارسی : رده، رج، فراز، تراز

فارسی به انگلیسی

barrel, tube, panier, pannier, sottish, tipsy, torsion, zonked


cylinder, barrel, tube, panier, pannier, sottish, tipsy, torsion, zonked

stick(of opium)roll


slightly


مترادف و متضاد

۱. سرحال، سرخوش، سرمست، شوخچشم، ملنگ، نشئه
۲. خراب، طافح، مست
۳. قلم، لوله
۴. جنبش، حرکت، وول
۵. بیآزرم، بیحیا، بیشرم


pannier (اسم)
خورجین، لول، سبد صندوقی، ژوپن زیر دامن

tipsy (صفت)
مست، لول، سرخوش، تلو تلو خور

nappy (صفت)
چموش، لول، خواب دار، کلفت و پرزدار، قدری مست

tight (صفت)
خسیس، سفت، محکم، مقید، کیپ، تنگ، لول، کساد، ضیق

drunk (صفت)
مست، خنگ، خورده، سرمست، مخمور، لول، نشئه شده

سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ‌چشم، ملنگ، نشئه


خراب، طافح، مست


قلم، لوله


جنبش، حرکت، وول


بی‌آزرم، بی‌حیا، بی‌شرم


فرهنگ فارسی

نویسنده و کیمیاگر کاتالونی ( و. پالما . حدود ۱۲۳۲ - ف. ۱۳۱۷ م . ) . اثر وی بنام [ آرماگنا ] یکی از مهمترین و جالبترین کتابهای دوره اسکولاستیک است .
سرمست، بانشاط، بی شرم، بی حیا
( اسم ) یکی از گونه های درخت اولس است که در جنگلهای شمال ایران نیز فراوان است و بنامهای شرم کچف اسف و عسف نیز خوانده میشود .

فرهنگ معین

(ص .) = لور: بی شرم ، بی حیا.


(ص .) 1 - نشئه ، سرمست ، بانشاط . 2 - هر لوله از تریاک .


شدن (شُ دَ) (مص ل .) نشئه شدن ، سرمست شدن .


(ص . ) = لور: بی شرم ، بی حیا.
(ص . ) ۱ - نشئه ، سرمست ، بانشاط . ۲ - هر لوله از تریاک .
شدن (شُ دَ ) (مص ل . ) نشئه شدن ، سرمست شدن .

لغت نامه دهخدا

لول . (اِمص ) اسم از لولیدن . رجوع به لولیدن شود.


لول . (اِ) رجوع به لور شود. (گااوبا).


لول . (اِ) لوله (در تفنگ ) .
- دو لول ؛ دارای دو لوله .
- یک لول ؛ دارای یک لوله .
|| در اصطلاح تریاکی ها، لوله : یک لول یا دو لول تریاک ؛ یک یا دو لوله تریاک . || لوله ٔ ابریز. (غیاث ).


لول . (ص ) بی شرم و بی حیا را گویند و لولی که قحبه و فاحشه باشد منسوب به آن است . (برهان ). لور. (جهانگیری ) :
گر همی گوییم لول و ور نمی گوئیم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تکتک میزنیم .

مولوی .


|| (اِ) بی شرمی . بیحیائی . (از غیاث ).

لول . (ص ) طافح . مست مست : مست لول ؛ شوله مست . سیاه مست . مست طافح . سخت مست .


لول. ( اِمص ) اسم از لولیدن. رجوع به لولیدن شود.

لول. ( ص ) طافح. مست مست : مست لول ؛ شوله مست. سیاه مست. مست طافح. سخت مست.

لول. ( اِ ) لوله ( در تفنگ ) .
- دو لول ؛ دارای دو لوله .
- یک لول ؛ دارای یک لوله.
|| در اصطلاح تریاکی ها، لوله : یک لول یا دو لول تریاک ؛ یک یا دو لوله تریاک. || لوله ابریز. ( غیاث ).

لول. ( ص ) بی شرم و بی حیا را گویند و لولی که قحبه و فاحشه باشد منسوب به آن است. ( برهان ). لور. ( جهانگیری ) :
گر همی گوییم لول و ور نمی گوئیم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تکتک میزنیم.
مولوی.
|| ( اِ ) بی شرمی. بیحیائی. ( از غیاث ).

لول. ( اِ ) رجوع به لور شود. ( گااوبا ).

فرهنگ عمید

بی‌شرم؛ بی‌حیا.


"
= لولیدن
* لول خوردن: (مصدر لازم ) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن، لولیدن.
* لول زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] = لول خوردن
بی شرم، بی حیا.
"

= لولیدن
⟨ لول خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ ‌خوردن؛ لولیدن.
⟨ لول زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = لول خوردن


دانشنامه عمومی

لول (گیاه). لول، لور یا مکرزن (نام علمی: Ficus benghalensis) نام یک گونه از زیرسرده انجیر هندی است. این درخت بومی شبه قاره هند است.

واژه نامه بختیاریکا

( لول * ) کنار

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
بهانه
Lol

واحد شمارش لوله های آب در رادیاتور

لول یعنی اعتبار. شخصیت

لول در کوردی به معنای فرفری است
قژلول:مو فرفری


کلمات دیگر: