کلمه جو
صفحه اصلی

کشتکار


مترادف کشتکار : برزیگر، حارث، دهقان، زارع، کشاورز

فارسی به انگلیسی

sower


husbandman, cultivator, tiller, sower

husbandman, tiller


مترادف و متضاد

برزیگر، حارث، دهقان، زارع، کشاورز


tiller (اسم)
کشاورز، جوانه، کشتکار، زارع، اهرم سکان کشتی

cultivator (اسم)
کشتکار، برزگر، ماشین شخم زنی و علف هرزه کنی

فرهنگ فارسی

زارع، کشاورز
۱ - ( صفت ) زارع کشتگر . ۳ - ( اسم ) مزرعه .

فرهنگ معین

(کِ ) (اِ. ) زارع ، برزگر.

لغت نامه دهخدا

کشتکار. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) زارع. دهقان. فلاح. زراعت کننده. برزیگر. برزگر. ( ناظم الاطباء ). کشاورز. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) زمین مزروع. مزرعه. محل زراعت. ( ناظم الاطباء ) :
گفت ما خوردیم بر در کشتکار رفتگان
هر که آید گو بری او هم ز کشت ما بخور.
ابن یمین.
- کشتکار جهان ؛ کنایه از دنیا و روزگار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. زارع، کشاورز.
۲. کشتزار، مزرعه.


کلمات دیگر: