حیران ماندن یا تهی شدن خالی شدن
سرباز ماندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرباز ماندن. [ س َ دَ ] ( مص مرکب ) حیران ماندن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || تهی شدن. خالی شدن :
بسکه فرورفت به سودا قلم
محبره سرباز بمانداز رقم.
بسکه فرورفت به سودا قلم
محبره سرباز بمانداز رقم.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: