کلمه جو
صفحه اصلی

شغزبی

لغت نامه دهخدا

شغزبی. [ش َ زَ با ] ( ع اِ ) بند کشتی گیری. شغزب. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به شغزب و شغزبیة شود.

شغزبی.[ ش َ زَ بی ] ( ع ص ، اِ ) سخت از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). صعب. ( اقرب الموارد ). || آبخور مایل از راه و کج از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ،شغازب. ( اقرب الموارد ). || شغزبیة. شغزبة. ( اقرب الموارد ). و رجوع به شغربیة و شغزبیة شود.

شغزبی . [ش َ زَ با ] (ع اِ) بند کشتی گیری . شغزب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به شغزب و شغزبیة شود.


شغزبی .[ ش َ زَ بی ] (ع ص ، اِ) سخت از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صعب . (اقرب الموارد). || آبخور مایل از راه و کج از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ،شغازب . (اقرب الموارد). || شغزبیة. شغزبة. (اقرب الموارد). و رجوع به شغربیة و شغزبیة شود.



کلمات دیگر: