کلمه جو
صفحه اصلی

قشیش

فرهنگ فارسی

افتاده و تراشه چیزی لقاطه

لغت نامه دهخدا

قشیش. [ ق َ ] ( ع اِ ) افتاده و تراشه چیزی. ( منتهی الارب ). لقاطة. ( اقرب الموارد ). رجوع به قشاش شود. || آواز پوست مار که برخی از آن با برخی دیگر ساید. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: