( صفت ) دارای شعله .
شعله ناک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شعله ناک. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) دارای شعله. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). سوزناک. سوزان :
بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش
کنون که ناوک او سینه را گلستان کرد.
بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش
کنون که ناوک او سینه را گلستان کرد.
حکیم کاشانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: