کلمه جو
صفحه اصلی

شعوره

لغت نامه دهخدا

( شعورة ) شعورة. [ ش ُ رَ ] ( ع مص ) شَعْر. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). دانستن و دریافتن چیزی را. ( منتهی الارب ). و رجوع به شعر شود.

شعورة. [ ش ُ رَ ] (ع مص ) شَعْر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دانستن و دریافتن چیزی را. (منتهی الارب ). و رجوع به شعر شود.



کلمات دیگر: