<div class="boxBd">شفق زار. [ ش َ ف َ ] ( اِ مرکب ) شفق جلوه. شفق کده. شفقستان. چیزی سرخ و گلگون. ( ناظم الاطباء ). سرخرنگ : <br>ز دست خودش بر سر دار کن <br>ز خونش هوا را شفق زار کن.<div class="au">ملا طغرا ( از آنندراج ).</div>و رجوع به مترادفات کلمه شود.</div>

شفق زار. [ ش َ ف َ ] ( اِ مرکب ) شفق جلوه. شفق کده. شفقستان. چیزی سرخ و گلگون. ( ناظم الاطباء ). سرخرنگ : ز دست خودش بر سر دار کن ز خونش هوا را شفق زار کن. ملا طغرا ( از آنندراج ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">شفق جلوه شفق کده شفقستان</div>

شفق جلوه شفق کده شفقستان

شفق زار

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا