کلمه جو
صفحه اصلی

زوده

فرهنگ فارسی

پارچه نازکی که از آن پیرهن سازند

لغت نامه دهخدا

زوده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) پارچه نازکی که از آن پیرهن سازند. ( دیوان البسه نظام قاری ) :
زوده نرم که اقلیم صفاهان دارد
تو مپندار که از معدن کتان دارد.
نظام قاری.
از پی پیرهن و داریه و زوده ز فارس
تا بحدیست مرا میل سپاهان که مپرس.
نظام قاری.
قوی عجب بوداز کندکان اسپاهان
حریروار چنین نرم زوده دربر.
نظام قاری.


کلمات دیگر: