کلمه جو
صفحه اصلی

فقود

لغت نامه دهخدا

فقود. [ ف ُ ] ( ع مص ) گم کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فقود. [ ف ُ ] ( اِخ ) اسم رمزی است که از برای بابل قرار داده شده و گاهی مقصود از مقاطعه ٔکلدانیه است. در لوله ای که در ایام سخاریب کنده و حکاکی شده لفظ فقود دیده میشود. ( قاموس کتاب مقدس ).

فقود. [ ف ُ ] (اِخ ) اسم رمزی است که از برای بابل قرار داده شده و گاهی مقصود از مقاطعه ٔکلدانیه است . در لوله ای که در ایام سخاریب کنده و حکاکی شده لفظ فقود دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس ).


فقود. [ ف ُ ] (ع مص ) گم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: