کلمه جو
صفحه اصلی

شفصله

فرهنگ فارسی

گیاه شفصلی را خوردن

لغت نامه دهخدا

( شفصلة ) شفصلة. [ ش َ ص َ ل َ ] ( ع مص ) گیاه شفصلی را خوردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شفصلی شود. || گیاه شاصلی را خوردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به شاصلی شود.

شفصلة. [ ش َ ص َ ل َ ] (ع مص ) گیاه شفصلی را خوردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شفصلی شود. || گیاه شاصلی را خوردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به شاصلی شود.



کلمات دیگر: