کلمه جو
صفحه اصلی

علفوت

لغت نامه دهخدا

علفوت. [ ع ِ ف َ ] ( ع ص ) مرد گول و احمق که بی پروا سخن گوید و خیال صواب و خطای آن را نکند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به علفتانی شود.

علفوت. [ ع ُ ] ( ع ص ) مرد گول و احمق که بی پروا سخن گوید و خیال صواب و خطای آن را نکند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به علفتانی شود.

علفوت . [ ع ِ ف َ ] (ع ص ) مرد گول و احمق که بی پروا سخن گوید و خیال صواب و خطای آن را نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به علفتانی شود.


علفوت . [ ع ُ ] (ع ص ) مرد گول و احمق که بی پروا سخن گوید و خیال صواب و خطای آن را نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به علفتانی شود.



کلمات دیگر: