سرانداختن قطع کردن و جدا کردن سر
سرافشان کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرافشان کردن. [ س َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سر انداختن. قطع کردن و جدا کردن سر :
برآریم گرد از کمینگاهشان
سرافشان کنیم از بر ماهشان.
به آوردگه بر سرافشان کنیم.
برآریم گرد از کمینگاهشان
سرافشان کنیم از بر ماهشان.
فردوسی.
سپه را همه دل خروشان کنیم به آوردگه بر سرافشان کنیم.
فردوسی.
کلمات دیگر: