کلمه جو
صفحه اصلی

علط

لغت نامه دهخدا

علط. [ ع َ ] ( ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن. || گردن شتر را داغ کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || علامت گذاشتن. ( از اقرب الموارد ). || تیرزدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) سیاهیی که زنان برای زینت به رخسار خود میکشند.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || اثر داغ بر گردن شتر. ( از اقرب الموارد ).

علط. [ ع ُل َ ] ( ع ص ) بی مهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ عُلطة. ( از اقرب الموارد ).

علط. [ ع ُ ل ُ ] ( ع ص ، اِ ) بی مهار. || بی گردن بند. || بی نشان و داغ. || خر کوتاه. || ماده شتر درازبالا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ، أعلاط. || ج ِ عِلاط. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

علط. [ ع َ ] (ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن . || گردن شتر را داغ کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علامت گذاشتن . (از اقرب الموارد). || تیرزدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) سیاهیی که زنان برای زینت به رخسار خود میکشند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اثر داغ بر گردن شتر. (از اقرب الموارد).


علط. [ ع ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) بی مهار. || بی گردن بند. || بی نشان و داغ . || خر کوتاه . || ماده شتر درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، أعلاط. || ج ِ عِلاط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


علط. [ ع ُل َ ] (ع ص ) بی مهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ عُلطة. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: