ارزیز
علاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علاب.[ ع َ ] ( ع اِ ) نشانی است در درازای گردن. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به علاط شود.
علاب. [ ع ُل ْ لا ] ( ع اِ ) ارزیز. ( دستورالاخوان ).
علاب. [ ع ُل ْ لا ] ( ع اِ ) ارزیز. ( دستورالاخوان ).
علاب . [ ع ُل ْ لا ] (ع اِ) ارزیز. (دستورالاخوان ).
علاب .[ ع َ ] (ع اِ) نشانی است در درازای گردن . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به علاط شود.
کلمات دیگر: