پاره , تکه , ريز , خرده , ذره , سرتکه پارچه , پاره کردن , باريک بريدن
قصاصه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( قصاصة ) قصاصة. [ ق ُ ص َ ] ( اِخ ) نام جائی است. ( معجم البلدان ). موضعی است. ( منتهی الارب ).
قصاصة. [ ق ُ ص َ ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ). موضعی است . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: