آنکه آتش بر افروزد آتش افروز
شعله کار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شعله کار. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) آنکه آتش برافروزد. آتش افروز. شعله گر :
شعله کاران را به خاکستر قناعت کردن است
هر کجا عشق است دهقان سوختن هم حاصل است.
شعله کاران را به خاکستر قناعت کردن است
هر کجا عشق است دهقان سوختن هم حاصل است.
بیدل ( از آنندراج ).
و رجوع به شعله گر شود.کلمات دیگر: