کلمه جو
صفحه اصلی

شحر

فرهنگ فارسی

دهان گشادن

لغت نامه دهخدا

شحر. [ ش َ ] ( ع اِ ) بطن وادی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آبراهه. ( منتهی الارب ). مجرای آب. ( از اقرب الموارد ). || نشان پشت ریش به ْشده شتر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شحر. [ ش ِ ] ( ع اِ ) شط. ( اقرب الموارد ). رود.

شحر. [ ش َ ح َ ] ( ع ) فزع و خوف. ( از اقرب الموارد ).

شحر. [ ش َ ] ( ع مص ) دهان گشادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شحر. [ ش َ / ش ِ ] ( اِخ ) ساحلی است میان عمان و عدن. ( از منتهی الارب ). ساحل یمن. ( از اقرب الموارد ). شهری است ( به عربستان ) بر کران دریا و از وی اشتران نیک خیزد و لبان از آنجا برند به همه جهان. ( حدودالعالم ). ساحل مهرة به یمن. ( از المعرب جوالیقی ).

شحر. [ ش َ ] (ع اِ) بطن وادی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آبراهه . (منتهی الارب ). مجرای آب . (از اقرب الموارد). || نشان پشت ریش به ْشده ٔ شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


شحر. [ ش َ ] (ع مص ) دهان گشادن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


شحر. [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) ساحلی است میان عمان و عدن . (از منتهی الارب ). ساحل یمن . (از اقرب الموارد). شهری است (به عربستان ) بر کران دریا و از وی اشتران نیک خیزد و لبان از آنجا برند به همه ٔ جهان . (حدودالعالم ). ساحل مهرة به یمن . (از المعرب جوالیقی ).


شحر. [ ش َ ح َ ] (ع ) فزع و خوف . (از اقرب الموارد).


شحر. [ ش ِ ] (ع اِ) شط. (اقرب الموارد). رود.


دانشنامه عمومی

شَحَر در اساطیر فنیقی ایزد پگاه بود و در همین اساطیر شلیم ایزد شامگاه بود. نام شحر (שחר) با واژه سحر عربی هم ریشه است.
Albright, William Foxwell (1968 / 1990). Yahweh and the gods of Canaan: a historical analysis of two contrasting faiths (Reprint ed.). Eisenbrauns. ISBN 978-0-931464-01-0.
برپایه متنی کهن که در رأس شمراء محل اوگاریت کهن در شمال غربی سوریه پیدا شده شحر و شلیم در اسطوره ها برادران دوقلو بودند و نطفه آن ها زمانی بسته شد که ایزد ال دستانش را هم چون امواج بر فراز دریای نخستین گستراند و با این کار دو زن را بارور ساخت. این دو زن به باور بیشتر پژوهندگان عشیره و عنات بودند.


کلمات دیگر: