کلمه جو
صفحه اصلی

غمقه

لغت نامه دهخدا

( غمقة ) غمقة. [ غ َ ق َ ] ( ع اِ ) بیماریی است که بر پشت پیدا میگردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دردی که در کمر پیدا شود. داء یأخذ فی الصلب. ( اقرب الموارد ).

غمقة. [ غ َ م ِ ق َ ] ( ع ص ) زمین نمناک و گران. یا زمین نزدیک آب. لیلة غمقة کذلک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || قریة غمقة؛ دهی بسیارآب. ( مهذب الاسماء ). || لیلة غمقة؛ شب نمناک. شبی که باد در آن نوزد و نم آن بسیار باشد. ( از اقرب الموارد ).

غمقة. [ غ َ ق َ ] (ع اِ) بیماریی است که بر پشت پیدا میگردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دردی که در کمر پیدا شود. داء یأخذ فی الصلب . (اقرب الموارد).


غمقة. [ غ َ م ِ ق َ ] (ع ص ) زمین نمناک و گران . یا زمین نزدیک آب . لیلة غمقة کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قریة غمقة؛ دهی بسیارآب . (مهذب الاسماء). || لیلة غمقة؛ شب نمناک . شبی که باد در آن نوزد و نم آن بسیار باشد. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: