کلمه جو
صفحه اصلی

طولون

فرهنگ فارسی

یکی از غلامان امرای سامانی . حکمران سامانی بخارا وی را بعنوان هدیه نزد مامون ببغداد فرستاد و او در دستگاه خلیفه بمنا صب عالی رسید. خاندان بنی طولون از فرزندان اویند .
وزنی معادل نه اوقیه و آنرا قوطول و اسکرجه کبیره نیز گویند .

لغت نامه دهخدا

طولون. [ ] ( معرب ،اِ ) به یونانی عرطنیثا است. ( فهرست مخزن الادویه ).

طولون. [ ] ( معرب ، اِ ) وزنی معادل نُه اوقیه ، و آن را قوطول و اسکرجه کبیره نیز گویند. ( مفاتیح ).

طولون. ( اِخ ) از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هَ. ق. حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد. ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 58 ). و رجوع به سفرنامه ناصرخسرو شود.

طولون . (اِخ ) از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هَ . ق . حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 58). و رجوع به سفرنامه ٔ ناصرخسرو شود.


طولون . [ ] (معرب ، اِ) وزنی معادل نُه اوقیه ، و آن را قوطول و اسکرجه ٔ کبیره نیز گویند. (مفاتیح ).


طولون . [ ] (معرب ،اِ) به یونانی عرطنیثا است . (فهرست مخزن الادویه ).



کلمات دیگر: