حالتی که در آن بخیلی کرده شود
شحه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( شحة ) شحة. [ ش ِح ْ ح َ ] ( ع اِ ) حالتی که در آن بخیلی کرده شود. یقال : اوصی فی صحته و شحته ؛ ای حالة التی یشح علیها. ( منتهی الارب ). نفس شحة؛ ای شحیحة. ( اقرب الموارد ). رجوع به شحیح و شحیحة شود.
شحة. [ ش ِح ْ ح َ ] (ع اِ) حالتی که در آن بخیلی کرده شود. یقال : اوصی فی صحته و شحته ؛ ای حالة التی یشح علیها. (منتهی الارب ). نفس شحة؛ ای شحیحة. (اقرب الموارد). رجوع به شحیح و شحیحة شود.
کلمات دیگر: