کلمه جو
صفحه اصلی

شحوب

فرهنگ فارسی

بر گردیدن گونه از لاغری یا گرسنگی یا از سفر .

لغت نامه دهخدا

شحوب. [ ش ُ ] ( ع اِ ) اسم از شاحب و ابوزید گوید: شحوب در لغت بنی کلاب به معنی لاغری است. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) لاغر. ( مهذب الاسماء ).

شحوب. [ ش ُ ] ( ع مص ) برگردیدن گونه از لاغری یا گرسنگی یا از سفر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و در صحاح به معنی تغییر یافتن جسم آمده است. ( از اقرب الموارد ). شُحوبَة. ( منتهی الارب ).

شحوب . [ ش ُ ] (ع اِ) اسم از شاحب و ابوزید گوید: شحوب در لغت بنی کلاب به معنی لاغری است . (از اقرب الموارد). || (ص ) لاغر. (مهذب الاسماء).


شحوب . [ ش ُ ] (ع مص ) برگردیدن گونه از لاغری یا گرسنگی یا از سفر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و در صحاح به معنی تغییر یافتن جسم آمده است . (از اقرب الموارد). شُحوبَة. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: